قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

تمامي واژه ها و عبارت ها، واقعيت هايي هستند كه گاهي آن مفهوم و گاهي مفاهيم بسيار، به يكياره در آن چپانده شده است! (نيچه)

من مثل كسي هستم كه در روي زمين در جستجوي خوشبختي است و نمي داند اين وسيله كجا پنهان شده است و چيزي از آن…

سخن گويا و روان، فرزند دانش است؛ دماغي كه پر است مانند رودخانه اي صاف و شفاف است. (بنجامين ديزرائيلي)

تن درست براي روان، مهمانخانه و براي تن ناسالم بيمارستان است. (نامشخص)

من شش خدمتگزار راستگو دارم كه هرچه مي دانم از آنها ياد گرفته ام. نامشان چرا، چگونه، چه چيزي، چه زماني، چه جايي و چه…

سخني كه روح را روشن سازد، گرانبهاتر از جواهر است. (نامشخص)

تنها اثر بزرگ و كامل اثري است كه هيچ وقت شخص نمي تواند تحقق آن را تصوير كند. (فرناندو پسوا)

من كتاب مي نويسم؛ زيرا مي خواهم به مردم كمك كنم تا در كارشان موفق شوند. (جان ماكسول)

سربلندي در خشك كردن قطره اشك است نه در جاري ساختن سيل خون. (بايرون)

تنها آنچه كه ما در خيال اش به سر مي بريم، به راستي خودمان هستيم و هر آن چه باقي مي ماند، چون به حقيقت…

من زماني كامياب هستم و توانگر مي‌شوم كه احساس كنم دارم كاري فراگير و جهاني انجام مي‌دهم. (آنتوني رابينز)

سرشتِ مردمِ ناتوان همواره چنان است كه در راه خود گم مي شوند و سرانجام خستگي شان مي پرسد: «چرا بايد راهي در پيش گرفت؟…

تنها با دگرگوني ديدگاه تان خواهيد ديد كه تا چه اندازه وضعيت زندگي تان دگرگون مي شود؛ از اين دگرگوني، شگفت زده خواهيد شد. (نامشخص)

من خيال مي كنم كه هيچ چيز مانع از آن نيست كه يك ديپلمات خوب تبديل به بازيگر عالي شود، جز نگراني از مرتبه و…

سرنوشت خود را با انديشه ها [ يتان ] تعيين كنيد. (توماس كارلايل)

تنها به انسان شريف مي توان آزادي جان ارزاني كرد. (نيچه)

من به هيچ زني بر نخورده ام كه چيزي از بزرگي در او نباشد. (نامشخص)

سزاوار است دوستي را بخواهي كه به روزهايت تلاش و به شبهايت آرامش بخشد. (جبران خليل جبران)

تنها در جايي از سكوت است كه مي‌توانيم جرعه‌اي از خرد دورني خود بنوشيم. (نامشخص)

من اين نكته را مي پذيرم كه هرچه در زندگي مي خواهيم، به شرطي به دست خواهيم آورد كه به ديگران كمك كنيم تا آنچه…

سعادت مانند توپ فوتبال است؛ زماني كه از ما دور مي شود دنبال آن مي دويم و وقتي مي ايستد با يك ضربه آن را…

تنها راه حقيقي براي درك داستان زمين اين نيست كه در اين باره در كتابهاي مردم ديگر، مطالبي بخوانيم بلكه بهتر اين است كه به…

من برخي شاعران غنا [ =آواز خوش طرب انگيز ] يي سرا را دوست دارم، چون از بينش درست برخوردارند و هرگز حاضر نيستند احساس…

سعي من بر آن است كه رنگها را بر بوم همچون كلمات در شعر يا نت در موسيقي بكار گيرم. (نامشخص)

تنها زماني بايد از فكر كردن به آينده غافل شد كه در حقيقت، آينده اي وجود نداشته باشد. (جرج برنارد شاو)

من از مردمي كه مي نشينند و رو به آسمان مي كنند و چشمها را در چشم خانه مي گردانند و مي گويند “خواست خدا…

سكوت بهترين تحقير است. (جرج برنارد شاو)

تنها شادي و سرور من، نگاهداري آرامش ذهن است؛ تندرستي و آرامش، دارايي من است. (سرادوارد داير)

من از اشتباه بيش از موفقيت درس آموختم. (نامشخص)

سماجتُ سخت‌كوشي يه [=يك] استعداده [=هنره]. (مارك تواين)

تنها كساني كه تغيير نمي كنند، آنهايي هستند كه نفس نمي كشند. (آنتوني رابينز)

هرگز نبايد بگذاريم كه آينده، زير بار گذشته فرو بپاشد. (ميلان كوندرا)

سه چيز براي سه كَس خسته كننده نيست: پسر بچه اي كه در كوچه بازي مي كند، دختري كه سرگرم رقصيدن است و كشيشي كه…

تنها مادر و پدر خواسته هاي فرزند را بي هيچ چشم داشتي بر آورده مي سازند. (ارد بزرگ)

هرگز درباره هيچ كس قضاوت نكنيد، مگر آنكه خود را به جاي او بگذاريد. (مثل يوناني)

سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است. (نيچه)

تنها هنگامي مي‌توانيد ادعاي عشق‌ورزي كنيد كه رفاه ديگران برايتان اهميتي بيش از رفاه خودتان داشته باشد و حتي زندگي ديگران را مهم‌تر از زندگي…

هرگز كودكي را وادار نكنيد چيزي بشود كه نمي خواهد؛ چون جز شكست، نتيجه اي به بار نخواهد آورد. (فلورانس اسكاول شين)

شادترين انسانها كسي است كه به جذاب ترين مسايل مي انديشد. (نامشخص)

تنها يك شادماني در زندگي وجود دارد، دوست بداري و دوستت بدارند. (نامشخص)

هرگز پيش نيامده كه به هنگام برآمدن خورشيد، من هنوز در رختخواب باشم. (توماس جفرسون)

شادماني در خانه اي است كه مهر و محبت در آن مسكن دارد. (نامشخص)

تو از جسم و فكر تشكيل شده اي. قوانين مربوط به جسم به وجود مي آيند، اجرا مي شوند و پايان مي پذيرند، اما فكر…

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن: اعتماد، قول، رابطه و قلب؛ زيرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند، اما درد بسياري دارند. (چارلز…

شادي در خانه اي هست كه مهر و محبت در آن خانه باشد. (كريستوفر مارلو)

تو كه زيردستي، لطف و خشم خواجه را يكسان گير؛ چه بسا خواجه آنجا خشمگين آيد كه جاي ستودن باشد و آنجا بستايد كه جاي…

هرگاه در نخستين گام‌هاي نوآوري هستيد، به هيچ روي خود را سانسور نكنيد. (نامشخص)

شاعر، آفريننده است و مانند همه آفرينندگان ديگر به مايه اي نيازمند است؛ اين مايه براي شاعر، تجربه هاي اوست. (نامشخص)

توان انتقاد كردن و حفظ وجدان صادق در مخالفت با آنچه كه هميشگي، سنتي و مقدس است، هنري والاتر از تحمل و تحريك انتقاد است…

هركه دير جنبيد، زندگي مي جنباندش. (نامشخص)