قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

داناي بي وجدان هيچ گاه داراي روح پاكي نخواهد بود. (نامشخص)

دانستن، قدرت است. (نامشخص)

دانش اكتسابي است، شناخت از آن توست، متعلق به خود توست و اصيل است. دانش اطلاعات است، شناخت دگرگوني است. (اشو)

دانش چيز شگفت انگيزي است، مشروط بر آنكه كسي مجبور نباشد از راه آن امرار معاش كند. (آلبرت انيشتين)

دانش هرگز ني تواند هدف و مقصود باشد، نمي تواند ارباب باشد، تنها مي تواند نوكري خوب باشد. (اشو)

دانشمند كسي است كه از بررسي ها و تجربه هاي خود، حدس ها و قياس هايي [ =سنجش ] بدست آورد كه داراي روابط هميشگي…

در “حقيقت” و جستجوي حقيقت، نكته اي نهفته است و اگر انسان در اين كار، رفتاري انساني داشته باشد، يعني “حقيقت را براي نيكوكاري نخواهد”،…

در انتخاب دوست شتاب نكن و با شتاب نيز از آنان روي مگردان. (سولون)

در ايام كريسمس تنها كسي كه نابيناست، شخصي است كه قلبش كريسمسي نيست. (هلن كلر)

در بازي زندگي، آنچه تعيين كننده ي پيروزي يا شكست، خوشبختي يا بدبختي است، بيشتر، چيزهاي كلي نيستند، بلكه جزئيات اند. (زيگ زيگلار)

در برف، سپيدي پيداست. آيا تن به آن مي دهي؟ بسياري با نماي سپيد نزديك مي شوند كه در ژرفناي خود، نيستي به همراه دارند….

در پايان زندگي، از روي تعداد مدرك هايي كه گرفته ايم، ميزان مالي كه اندوخته ايم و كار هاي بزرگي كه به انجام رسانده ايم،…

در تاريخي كه خوبي، مرواريد كميابي‌ است، كسي كه خوب بوده است از كسي كه بزرگ بوده است، كمابيش، پيش مي‌افتد. (ويكتور هوگو)

در جامعه اي كه كارها برحسب استعداد تقسيم نشود، در حقيقت همه بيكارند. (فرانسوا ولتر)

در جهان ديوان سالارانه ي كارمند، اثري از ابتكار، نوآوري و آزادي عمل در ميان نيست، تنها چيزي كه وجود دارد دستورها و مقررات است…

در حقيقت، عشق مطلقاً همان غريزه جنسي است منتها در شكلي سركش تر، ويژه و شايد اگر دقيقش را بخواهيم، آشكارتر. (آرتور شوپنهاور)

در درون هر كس، تا اندازه اي استعداد يافت مي شود؛ اگر من مي توانم، تو نيز خواهي توانست. (زيگ زيگلار)

در دنيا عده ي اندك شماري يافت مي شوند كه مي توان به آنها اعتماد كرد؛ بايد گشت و اينها را يافت. (آندره موروا)

در دوستي درنگ كن، اما وقتي دوست شدي ثابت قدم و پايدار باش. (سقراط)

در زمان نكوهش هنگامه ي باران، به بهره اش نيز بيانديش. (ارد بزرگ)

در زندگي، ثروت حقيقي مهرباني است و بينوايي حقيقي، خودخواهي. (وينه)

در زندگي، هر چيزي را درست همان گونه كه بخواهيد، به دست مي‌آوريد. (شري كارتر اسكات)

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصيري ندارد. (آلبرت انيشتين)

در عشق زيستن، بزرگترين نبرد زندگي است. عشق بيش از هر تلاش انساني ديگر، يا هر احساس عاطفي ديگر، نياز به ظرافت، انعطاف پذيري، حساسيت،…

در فرهنگي كه مدالهاي طلاي فردي را ستايش مي كنند و شخص به جاي پذيرفتن مسئوليت، براي حقوق خود مي جنگد، مردم به طور رايج…

در گذشته، “حقيقت” به گونه و مفهومي ديگر بود، زيرا ديوانه اي ترجمان حقيقت بود. (نيچه)

در مرداب دروغ چيزي جز ماهيهاي مرده شناور نيست. (مثل روسي)

در مورد همه ي نو آوريها و خلاقيت ها يك حقيقت ابتدايي وجود دارد: از لحظه اي كه شخص به طور قطع مصمم به كاري…

در نزد خردمندان چهار چيز بر پادشاهان عيب است : ترسيدن در ميدان جنگ، گريز از بخشندگي، خوار داشتن راي خردمندان، شتابزدگي و ناآرامي و…

در هر جا كه هستيد و با هر چه كه در اختيار داريد، كاري بكنيد. (تئودور روزولت)

كوزه‌ي يك ليتري، فقط يك ليتر آب مي‌گيرد؛ بيشتر از آن، جاي نمي‌گيرد، سرريز مي‌شود و آب باارزش به زمين مي‌ريزد. (پرمودا باترا)

در هر شرايطي، در پي بهترين‌ها باشيد. (جك كانفيلد)

كينه هرگز كينه را بازنايستاند: قاعده‌ي گذشته اينكه عشق، كينه را باز ايستاند. (بودا)

در همه چيز، همه چيز هست. (مثل فرانسوي)

ابزارهای شناخت راستی همان قدر ساده است كه سخت می نماید. گاندی

در يك رودخانه نمي توان دو بار آب تني كرد. (هراكليت)

گاهي براي پاس داشتن خودمان، لازم است كه در برابر بازدارنده هاي احساسي، خونسردي خود را پاس بداريم. (شري كارتر اسكات)

درخت چون پُربار شود، بيشتر سر به زير مي‌افكند. (كيم وو چونگ)

گاهي سكوتم دشمن را فرسنگها از مرزهاي خودش نيز به عقب مي نشاند. (نادر شاه افشار)

دردناك ترين امور زندگي دو چيز است: يكي درد ناشي از انضباط و ديگري درد ناشي از تاسف؛ درد تاسف به مراتب سنگين تر است….

گاهي يتيم بودن هم مزايايي دارد. (جين وبستر)

درست همانند طبيعت، در دانش نيز نخست، بدترين و بي ثمرترين مناطق خوب پرورش مي يابند، زيرا براي اين حوزه ها ابزارهاي دانش مربوط به…

گذشته را نمي تواني تغيير دهي، اما مي تواني از آن بياموزي. (اسپنسر جانسون)

درستي و درمان را مي‌ستاييم. پرورش و باليدن را مي‌ستاييم؛ پايداري در برابر دردها و بيماري‌ها را. (يَسنَه)

گرايش به آشتي دادن ماجراي عشق شهواني با عشق پاك، عين ذات لذت پرستي است و دليل ناممكن بودن اين آشتي است. (ميلان كوندرا)

دروغ باد ما را هر حقيقتي كه با آن خنده اي نكرده ايم! (نيچه)

گرفتن تصميم، اراده مي خواهد و اجراي تصميم، قدرت؛ اراده و قدرت دو بال نيكبختي هستند و بدون بال نبايد پريد. (گوته)

درون [هر] چارچوب، دنيايي ابدي توسط شخص ديگري آفريده شده است كه از هر شائبه ي فنا به دور است؛ دنيايي كه جريان ازلي علت…

گفتار است كه آدم‌ها را به هم پيوند مي‌دهد و از هم جدا مي‌كند. گفتار است كه خانواده‌ها را مي‌‌سازد. (كريستين بوبن)

دست مرا از تابوت بيرون گذاريد تا مردم بدانند كه با اينهمه رنج چيزي از دنيا با خود نبردم. (نامشخص)