قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

ميهمان ناخوانده اگر دو نفر شد قابل تحمل است و اگر بيشتر، غير قابل تحمل. (نامشخص)

زندگي هر شخص زماني شروع مي شود كه بتواند بيرون از خودش زندگي كند. (آلبرت انيشتين)

ترديدها و ترس هاي كهنه، پيرامون آدمي خيمه مي زنند، ولي هميشه كسي پيدا مي شود تا بگويد: “به پيش برو!” (فلورانس اسكاول شين)

مي‌توان برگزيد، ولي نمي‌توان از رنج بوجود آمده از آن، در امان ماند. (نامشخص)

زندگي و عشقي در كار نيست، جز آنچه خود آفريده‌ايم. (لئوبوسكاليا)

ترس را بپذير و با وجود آن اقدام كن. (نامشخص)

مي خواهي بر بلندي ها خانه كني؛ سنگيني هايت را به دريا فكن. فراموشي هنري ايزدي است! (نيچه)

زندگي يك معما نيست، يك راز است. مي توان پاسخي براي معما يافت، اما راز به گونه اي است كه هرگز نمي توان پاسخي بر…

تسلط [=چيرگي] ما بر آنچه ممكن است پيش آيد، بي‌اندازه است. (نامشخص)

مي پرسي چرا فيثاغورث از خوردن گوشت خودداري مي كرد؟ من از تو مي پرسم اولين بار كدام انسان جرأت كرد گوشت لاشه مرده را…

زنها هرگز نمي گويند تو را دوست دارم، اما وقتي از تو پرسيدند مرا دوست داري بدان كه درون آنها جاي گرفته اي. (نامشخص)

تصميم‌گيري، نه تنها در كسب و تجارت، بلكه در سراسر زندگي اهميت دارد. (كيم وو چونگ)

مي توانيم از هر چيز، حتي از حقيقت، به شكلي نامناسب بهره بگيريم، همان گونه كه مي توانيم از همه چيز، ناب ترين ها را…

زياده از خويش سخن گفتن، راهي است براي پنهان كردن خويشتن. (نيچه)

تعصب، چه زماني را براي تو ذخيره مي كند؟ زيرا باعث مي شود بدون دستيابي به حقايق، نظرت را شكل دهي. (نامشخص)

موفقيت مانند كُشتي گرفتن با يك گوريل است. وقتي كه خسته شديد، دست از مبارزه نمي كشيد، بلكه هنگامي مي توانيد استراحت كنيد كه گوريل…

زيبايي اگرچه مايه شرافت است، اما در معرض هزاران شر و آفت است. (آرتور شوپنهاور)

تغيير كردن يعني انتخاب و ميل به تغيير. (جان ماكسول)

موشكافي در شكست، پيشرفت در پي خواهد داشت. (ارد بزرگ)

زيبايي در هنر، نوري است كه به ناگاه از آنچه هرگز گفته نشده است، مي تابد. (ميلان كوندرا)

تفاوت ميان آدمهاي ثروتمند و آدمهاي بي پول در اين است كه ثروتمندها به اين مي انديشند كه هميشه فرصت هاي تازه در همه جا…

موثرترين عامل پيشرفتهاي اجتماعي و اقتصادي آمريکا داشتن ديد وسيع است. (نامشخص)

زيرك ترين خاموشان نزدِ من روشنان اند و راستان و شفافان. بُن آنان چندان ژرف است كه شفاف ترين آبها نيز آن را فاش نتوانند…

تكبر، آسانترين راه براي از بين بردن سرافرازي ها است. (نيچه)

مهم‌ترين بخش تجسم پويا، نه تنها دستيابي به روياست، بلكه ايجاد آن دگرگوني‌هايي است كه نخست در درون انسان روي مي‌دهد. (استيو چندلر)

سادگي، روشني و يكپارچگي، ويژگي‌هايي هستند كه به زندگي ما نيرو، پويايي و شادي مي‌بخشند. (نامشخص)

تلاش منظم، پاداش چند برابر دارد. (ديل كارنگي)

مهمترين كاميابي يي كه به دست آوردم، پرسيدن و خواستن از خويشتن بود. (نامشخص)

سبب اندوه است كه اشخاص در حد ميانه نيز به حواس خود توجه نمي‌كنند. نگاه مي‌كنند، ولي نمي‌بينند، گوش مي‌دهند، ولي نمي‌شنوند، لمس مي‌كنند، ولي…

تلويزيون، تجسم دوران ما بوده و از اهميت ويژه اي برخوردار است، اما غالبأ فضاي گفتگو را از بين مي برد، از طرفي كمبود گفتمان…

مهم نيست كه چه كار كرده‌ايد، مهم اين است كه خود را چگونه ساخته‌ايد و چگونه انساني شده‌ايد. (آنتوني رابينز)

ستايش گر هميشه در حال پيشي گرفتن از ستايش شونده است؛ او ياد مي كند و دلدار برآورده مي سازد. (ارد بزرگ)

تمام دنياي پهناور را هم كه بگرديد، دري بر روي آدم بي پول، گشاده نخواهيد يافت. (نامشخص)

من نمي خواهم تغيير كنم و چيزي را تغيير بدهم چون نمي دانم چگونه بايد اين كار را كرد؛ من كاملاً به خودم عادت كرده…

سختي هاي حقيقي حيات آنقدرها زياد نيست. عذاب و بدبختي هميشگي ما نتيجه پريشاني، وسواس و هوسبازي است. (لردآويبوري)

تمام وجودم را براي سرفرازي ميهن بخشيدم، به اين اميد كه افتخاري ابدي براي كشورم كسب كنم. (نادر شاه افشار)

من مثل كسي هستم كه در روي زمين در جستجوي خوشبختي است و نمي داند اين وسيله كجا پنهان شده است و چيزي از آن…

سخن گويا و روان، فرزند دانش است؛ دماغي كه پر است مانند رودخانه اي صاف و شفاف است. (بنجامين ديزرائيلي)

تميز كردن خانه در شرايطي كه فرزنداني در حال رشد داريد، مانند اين است كه پيش از بند آمدن برف، زمين را پارو كنيد. (نامشخص)

من شش خدمتگزار راستگو دارم كه هرچه مي دانم از آنها ياد گرفته ام. نامشان چرا، چگونه، چه چيزي، چه زماني، چه جايي و چه…

سخني كه روح را روشن سازد، گرانبهاتر از جواهر است. (نامشخص)

تندرستي خود را پاس داريد؛ به ياد داشته باشيد كه اگر سرمايه و پول را از دست بدهيد، چيزي را از دست داده‌ايد كه شايد…

من كتاب مي نويسم؛ زيرا مي خواهم به مردم كمك كنم تا در كارشان موفق شوند. (جان ماكسول)

سربلندي در خشك كردن قطره اشك است نه در جاري ساختن سيل خون. (بايرون)

تنها آن زمان كه انساني رشد يافته، پخته، هوشيار و آگاه شوي خواهي توانست به مردم خدمت كني. بلي تنها در چنين حالتي مي تواني…

من زماني كامياب هستم و توانگر مي‌شوم كه احساس كنم دارم كاري فراگير و جهاني انجام مي‌دهم. (آنتوني رابينز)

سرشتِ مردمِ ناتوان همواره چنان است كه در راه خود گم مي شوند و سرانجام خستگي شان مي پرسد: «چرا بايد راهي در پيش گرفت؟…

تنها با بخشيدن [ديگران] است كه مي توان كنش نادرست را فراموش كرد و پرونده را بست. (شري كارتر اسكات)

من خيال مي كنم كه هيچ چيز مانع از آن نيست كه يك ديپلمات خوب تبديل به بازيگر عالي شود، جز نگراني از مرتبه و…

سرنوشت خود را با انديشه ها [ يتان ] تعيين كنيد. (توماس كارلايل)