رباعیات فرخی یزدی
هر کس می بی حقیقتی نوش کند
هر کس می بی حقیقتی نوش کند هر قول که می دهد فراموش کند یک رشته حقیقت آشکارا گفتم گر دولت ما به حرف حق…
نمایشگاه امتعهٔ داخله
نمایشگاه امتعهٔ داخله گویم سخنی اگر که تصدیق کنید آن را به جوان و پیر تزریق کنید روزیست که صنعتگر ایرانی را از راه خرید…
ما دایره کثرت و قلت هستیم
ما دایره کثرت و قلت هستیم ما آینه عزت و ذلت هستیم تو در طلب حکومت مقتدری ما طالب اقتدار ملت هستیم
گر دور زمانه این چنین خواهد بود
گر دور زمانه این چنین خواهد بود نااهل به اهل جانشین خواهد بود بحران اگر امتداد یابد چندی حال تو و من بدتر ازین خواهد…
عالم همه عابدند و معبود یکی است
عالم همه عابدند و معبود یکی است دنیا همه ساجدند و مسجود یکی است با دیده انصاف چو نیکو نگری روحانی و ما را همه…
روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم
روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم صد طعنه به سالار و به سردار زنیم هر کس که بود ناقض قانون، او را «منصور» بود…
دنیا که سعادتش بود مال همه
دنیا که سعادتش بود مال همه از چیست که نیست شامل حال همه شهری که شرافتش برای جمعی است ای وای و دو صد وای…
درد و غم خوبان جوان پیرم کرد
درد و غم خوبان جوان پیرم کرد بد عهدی آسمان زمینگیرم کرد من ماندم و من با همه بدبختیها ای مرگ بیا که زندگی سیرم…
در مسلک مالک ملکی سالک شد
در مسلک مالک ملکی سالک شد از عشق به ملک آن ملک هالک شد آورد فشار چون به مستأجر خویش نامش بزبان دوزخی مالک شد
در پای گلی شبی نهاده سر خویش
در پای گلی شبی نهاده سر خویش دادم به چمن آب ز چشم تر خویش آنگاه چو مرغ در قفس، با اندوه کردم سر خویش…
چون عیش و غم زمانه قسمت کردند
چون عیش و غم زمانه قسمت کردند ما را غم بیکرانه قسمت کردند شیخ و شه و شحنه عیش و نوش همه را بردند و…
تا عمر بود، درستی آئین من است
تا عمر بود، درستی آئین من است بدخواه کژی، مسلک دیرین من است آزادی و خیر خواهی نوع بشر مقصود و مرام و مسلک و…
بی دوست شب فراق غم خوردن به
بی دوست شب فراق غم خوردن به غم خوردن و دندان به دل افشردن به گر زندگی این است که دل دارد و من صد…
با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟
با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟ با نفی بلد ناجی امنیت کیست؟ با زور مرا مگو که امنیت هست با ناله ز من شنو…
این قوم که تا کشور ما تاختهاند
این قوم که تا کشور ما تاختهاند با رایت خودسری برافراختهاند با این همه های هوی ایشان دیدیم هنگام عمل وظیفه نشناختهاند
ای کاهن خودپرست، معبود تو کیست
ای کاهن خودپرست، معبود تو کیست وی خائن شوم پست، مقصود تو کیست با ناز ایاز جلوه منما کاین مرد هر چند که احمد است…
ای داد که شیوه من و دل زاریست
ای داد که شیوه من و دل زاریست فریاد که پیشه تو دل آزاریست ایجاد وزیر و قاضی و شحنه شهر شه داند و من…
اوضاع نجومی چو به تقویم آید
اوضاع نجومی چو به تقویم آید این جمله برجسته به تنظیم آید کز جانب کابینه امروزی ما از روز نخست بوی ترمیم آید
آن کس که مقام مستشاری دارد
آن کس که مقام مستشاری دارد در مالیه اختصاص کاری دارد راپورت ورا اگر بدقت خوانی بیش از همه چیز امیدواری دارد
آن رند دغل بازگه با مکر و حیل
آن رند دغل بازگه با مکر و حیل با لفظ قرارداد، می کرد جدل دیدی که چسان عاقبت اندر مجلس بگرفت قرارداد، ناطق به بغل
افسوس که از رأی خراب من و تو
افسوس که از رأی خراب من و تو یکمرتبه شد پاک حساب من و تو آراء لواسان چو بخوبی خوانند حاکی است ز سؤ انتخاب…