رباعیات فرخی یزدی
یا سد ره فقر و غنا باید کرد
یا سد ره فقر و غنا باید کرد یا چاره درد فقرا باید کرد صد کار برای خاطر خود کردیم یک کار هم از بهر…
هر سر که بپای خم می سوده نشد
هر سر که بپای خم می سوده نشد از دست غم زمانه آسوده نشد هر دامن پاکی که به می شد رنگین با آن همه…
منصور که در عدلیه قادر شده است
منصور که در عدلیه قادر شده است دیر آمده زود از مصادر شده است هشتاد و یک ابلاغ خلاف قانون از جانب آن جسور صادر…
گر هادی ما ز جهل گمراه نبود
گر هادی ما ز جهل گمراه نبود گمراهی او در همه افواه نبود کابینه نمی شد متزلزل هرگز گر «لیدر» خودپسند خودخواه نبود
قمری سخن از سرو چمن می گوید
قمری سخن از سرو چمن می گوید بلبل غم دل به گل چو من می گوید این هر دو زبانشان یکی نیست بلی هر کس…
شهزاده آزاد چو شد حارس فارس
شهزاده آزاد چو شد حارس فارس خونریزی و اغتشاش شد جالس فارس بس تاخت به فارس از ره جور فرس ای وای به فارسی از…
دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت
دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت از مهر به من آن مه محبوب گذشت آن ماه دو هفته را چو دیدم امسال یک…
دشمن پی دشمنی کمر میبندد
دشمن پی دشمنی کمر میبندد بیگانه ره نفع و ضرر میبندد گر دعوی دوستی کند دولت روس کی دوست به روی دوست در میبندد
در مورد وثوقالدوله
در مورد وثوقالدوله آنان که پریر قلب ما را خستند دیروز قرار با اجانب بستند دوشینه یگانه عضو دولت بودند امروز نماینده ملت هستند
در کشور ما که مهد اندوه و غم است
در کشور ما که مهد اندوه و غم است در آن دل و جان شاد بسیار کم است از همقدمان خود عقب خواهد ماند هر…
دانی که دل غمزده چون خواهد شد
دانی که دل غمزده چون خواهد شد پا تا بسر از دست تو خون خواهد شد وآن خون شده قطره قطره در شام فراق از…
چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد
چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد خشم تو پلنگ کینه توزی دارد هر چند بود دل تو چون آهن سخت پرهیز از آن ناله که…
تا چند کسل از غم بیهوده شویم
تا چند کسل از غم بیهوده شویم تا کی به هوای نفس آلوده شویم در زندگی آسوده نگشتیم چو ما مردیم که از دست غم…
بس جان ز فشار غم به دوران کندیم
بس جان ز فشار غم به دوران کندیم پیراهن صبر از تن عریان کندیم القصه در این جهان بمردن مردن یک عمر به نام زندگی…
با دیده سرخ و چهره زرد خوشم
با دیده سرخ و چهره زرد خوشم با سینه گرم و ناله سرد خوشم یاران همه شادی از دوا می طلبند تنها منم آنکه با…
این جعبه که آرا همه در دامن اوست
این جعبه که آرا همه در دامن اوست چون دور سپهر بیوفایی فن اوست از بس که به این و آن دهد وعده وصل خون…
ای روز سیاه من سیه تر گردی
ای روز سیاه من سیه تر گردی وی دیده به خون دل شناور گردی ای چرخ ز گردش تو من پست شدم گر گردشت این…
ای جعبه پریر دلربائی کردی
ای جعبه پریر دلربائی کردی دیروز خیال بیوفائی کردی دوشینه چو یکبار شدی یار رقیب امروز ز عاشقان جدائی کردی
آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند
آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند ترغیب اثر چو کرد ترعیب کنند اول قدم اختناق آزادی را در جلسه به اتفاق تصویب کنند
آن کیست که پرده خطا چاک کند
آن کیست که پرده خطا چاک کند آسوده و شاد جان غمناک کند با حربه برنده قانون امروز از عدلیه قطع دست ناپاک کند
آن را که ز مهر خویش پرورده کنی
آن را که ز مهر خویش پرورده کنی او را همه عمر بنده و برده کنی اقرار نمایند به خداوندی تو هر بنده که حاجتش…