رباعیات – عنصری بلخی
گر زلف تو سال و ماه لرزان بودی
گر زلف تو سال و ماه لرزان بودی عنبر ببها همیشه ارزان بودی ور نه رخ تو بزلف پنهان بودی روز و شب ازو بنور…
از حور بتی چون تو نزاید پسری
از حور بتی چون تو نزاید پسری چون سنگ دلی داری و گون سیم بری ؟ آمد دو لب ترا ز شکر نفری کز هر…
ای سرو روان و بارِ آن سرو، قمر
ای سرو روان و بارِ آن سرو، قمر سروت قد و سیمین بر و چهره چو قمر ماهی تو؛ اگر بخنددی ماه از ابر سروی…
تا در دو جهان قضای معبود بود
تا در دو جهان قضای معبود بود تا خلق جهان و چرخ موجود بود گر ملک بود بدست محمود بود ور سعد بود بدست مسعود…
رخ پاکتر از ضمیر صادق داری
رخ پاکتر از ضمیر صادق داری زلفین سیه چون دل فاسق داری بر خویشتنم بدین دو عاشق داری مؤمن سخن و وفا منافق داری
گفتم صنما پیشۀ تو؟ گفت ستم
گفتم صنما پیشۀ تو؟ گفت ستم گفتم نگری به غَمگِنان ؟ گفتا : کم گفتم که به زر بوسه دهی ؟ گفت : دهم گفتم…
اطلاعیه برای شاعران و نویسندگان
پایگاه اینترنتی شعرستان از همکاری همه شاعران و نویسندگان آماتور و حرفه ای از سراسر جهان استقبال میکند و مشارکت فعال آنها را خیر مقدم میگوید. شما میتوانید اشعار، مطالب معلوماتی و مقالات خویش را از طریق ایمیل و یا فرم تماس ارسال نماید. مطالب ارسالی در اولین فرصت مناسب منتشر خواهند شد