از صحبت آن رشک ملک می ترسم

از صحبت آن رشک ملک می ترسم زخمم، ز ملاقات نمک می ترسم یک خنده به کام دل نکردم هرگز چون طفل دبستان ز فلک…

ادامه مطلب

ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست

ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست آتشکده ی آه و فغان تو کجاست تا چند درین چمن سراغ تو کنیم عنقا نه ای، آخر…

ادامه مطلب

باغی دارم همچو بهشت ای بلبل

باغی دارم همچو بهشت ای بلبل باغی که بود غبار خاکش سنبل باغی که کهن قلعه ی بنگاله ازو شد قلعه ی قهقهه ز خندیدن…

ادامه مطلب

چون حرف تب تو در میان می افتد

چون حرف تب تو در میان می افتد پیمانه ز دست می کشان می افتد افلاک ز لرزیدن تو می لرزد برخیز، وگرنه آسمان می…

ادامه مطلب

دیگر ز بهار، شورش مرغان است

دیگر ز بهار، شورش مرغان است وز نغمه چمن چومجلس مستان است از سبزه زمانه عرصه ی کشمیر است وز لاله چمن دیار داغستان است…

ادامه مطلب

ماییم و دلی که دایم از غم خون است

ماییم و دلی که دایم از غم خون است از دایره ی ساختگی بیرون است موزونی طبع ما بود زینت ما تقطیع برای طبع ناموزون…

ادامه مطلب

از شورش دریاست دلم غمخورکی

از شورش دریاست دلم غمخورکی خوش نیست صدای آب جز شرشرکی بار سفرم کجا به کشتی بودی چون موج مرا بودی اگر اشترکی سلیم تهرانی

ادامه مطلب

ای خواجه ترا چه پیرهن می باید؟

ای خواجه ترا چه پیرهن می باید؟ آن جسم کثیف را کفن می باید از بهر اخ و تف تو چاه مبرز چون چاه زنخ،…

ادامه مطلب

بر هرچه نگاه کردم اسباب غم است

بر هرچه نگاه کردم اسباب غم است چیزی که ازو دلم شود شاد، کم است ما را به وصال او چه جای شادی ست در…

ادامه مطلب

خواجه نکند نظر به سوی حلوا

خواجه نکند نظر به سوی حلوا گویی هرگز ندیده روی حلوا در خانه ی زین هنوز اگر پای نهد اسبش مگسی شود به بوی حلوا…

ادامه مطلب

دل از غم عشق گلرخان بی تاب است

دل از غم عشق گلرخان بی تاب است آغشته به خون چو لاله ی سیراب است هر جزوی ازان بود بر نوخطی گویی دل من…

ادامه مطلب

مهری به دلم چو نور در باصره ای

مهری به دلم چو نور در باصره ای شوری به سرم چو دود در مجمره ای در بزم ز ناله بینوایم، ای کاش مطرب ز…

ادامه مطلب

از شوق تو خون در دل گل می جوشد

از شوق تو خون در دل گل می جوشد شمع از هوست به سوختن می کوشد از عکس گل روی تو دایم چون گل آیینه…

ادامه مطلب

ای حاصل دور سال و ماه عالم

ای حاصل دور سال و ماه عالم وی سایه ی لطف تو پناه عالم تا نام و نشان ز عید در عالم هست درگاه تو…

ادامه مطلب

بر خواجه ببین و قامت و رفتارش

بر خواجه ببین و قامت و رفتارش وان صعوه که شد بینی او منقارش بالاپوش است در حقیقت او را چون بال مگس، علاقه ی…

ادامه مطلب

خود را چه اسیر غم ایام کنم؟

خود را چه اسیر غم ایام کنم؟ رفتم که شراب عیش در جام کنم گر دل ز برم رمید، من هم داغی بر سینه بسوزم…

ادامه مطلب

رخشت که دمش علامت چوگان است

رخشت که دمش علامت چوگان است در دعوی خود چو گوی در میدان است رنگین شود از رنگ خوشش دست، مگر در خانه ی زین…

ادامه مطلب

مال دنیا که منعمان را جان است

مال دنیا که منعمان را جان است فرداست که صرف کار محتاجان است تا چند به پشت گاو، خر خواهد بود آخر گذر پوست به…

ادامه مطلب

افسوس که از شورش این بحر خطیر

افسوس که از شورش این بحر خطیر عاجز گردید ناخدای تدبیر از موج به موج است گذارم، گویی مورم که رهم فتاده بر روی حصیر…

ادامه مطلب

ای دشمن اهل سخن از بی سخنی

ای دشمن اهل سخن از بی سخنی در عیب هنر، کار تو گوهرشکنی انصاف چگونه در تو گنجد، که پر است بیرون تو از کبر…

ادامه مطلب

بی تاب و تبم چو شمع تن می میرد

بی تاب و تبم چو شمع تن می میرد می میرم اگر آتش من می میرد از آتش دوزخ دل ما را چه غم است…

ادامه مطلب

دارم ز غم تو صد فغان اندر دل

دارم ز غم تو صد فغان اندر دل باری چو زمین و آسمان اندر دل عشقی چو عتاب دشمنان اندر سر مهری چو حساب دوستان…

ادامه مطلب

زان طرف کله چو کاکل آید بیرون

زان طرف کله چو کاکل آید بیرون دود از دل شاخ سنبل آید بیرون در هر چمنی که روی او گل باشد از غنچه چو…

ادامه مطلب

می آیی و مطلب دل این بود، بیا

می آیی و مطلب دل این بود، بیا نزدیک شدی و شوق افزود، بیا از روزن دیده، چشم دل بر راه است ای روشنی دیده…

ادامه مطلب

آسوده نه ایم یک زمان از رفتن

آسوده نه ایم یک زمان از رفتن اما نکنیم آه و فغان از رفتن از سیر و سفر چه غم سبکروحان را کی مانده شود…

ادامه مطلب

ای خواجه ترا ضعیفی از پیری نیست

ای خواجه ترا ضعیفی از پیری نیست از گرسنگی ست سستی، از سیری نیست اسبی که کشند بر ورق نقاشان گر بی حرکت بود ز…

ادامه مطلب

تا افتادی ز صدر زین، ناشادم

تا افتادی ز صدر زین، ناشادم از نسبت مرکب تو خصم بادم می خواستم این الم مرا هم باشد چون اسب نداشتم، ز پا افتادم!…

ادامه مطلب

در بحر نیابد اگر از فیض تو قوت

در بحر نیابد اگر از فیض تو قوت اورنگ صدف شود گهر را تابوت گر زان که نه لطف تو برو آب زند در آتش…

ادامه مطلب

دستی به چمن دراز بر گل نکنم

دستی به چمن دراز بر گل نکنم تکلیف نوا به هیچ بلبل نکنم هر گام افتم ز ضعف طالع صدجا گر تکیه به دیوار توکل…

ادامه مطلب

میخانه طرب خیز چو طبع مست است

میخانه طرب خیز چو طبع مست است دیوار غم از بلندی خم پست است مردافکنی و زور سبوی می بین گویی که ز خاک رستم…

ادامه مطلب

امشب که فلک در پی عشرت سازی ست

امشب که فلک در پی عشرت سازی ست از رقص بتان به بزم آتشبازی ست قامت ز ادا رقص روانی دارد گردن ز اصول در…

ادامه مطلب

ای شاخ گل این حسن قبولت نازم

ای شاخ گل این حسن قبولت نازم طرز نگه چشم فضولت نازم آهنگ سماع تو ز دف بیرون است چون سرو به رقص بی اصولت…

ادامه مطلب

تا آمدن تو شوق را گشت یقین

تا آمدن تو شوق را گشت یقین بندد ز طرب، خانه ی دل را آیین خود را برسان که شوق از اندازه گذشت جایی مکن…

ادامه مطلب

در باغ، رخت چو سوی گل می آید

در باغ، رخت چو سوی گل می آید رنگی تازه به روی گل می آید بلبل به بغل دود ترا هر ساعت کز پیرهن تو…

ادامه مطلب

صبح است و نوای بلبلی می آید

صبح است و نوای بلبلی می آید زان طره نسیم سنبلی می آید همچون مژه در دیده ی ما جا دارد خاری که ازو بوی…

ادامه مطلب

نوروز شد و زد به گلستان ز فرح

نوروز شد و زد به گلستان ز فرح طاووس بهار، چتر از قوس قزح در بزم ز جوش گل ز بس جای نماند استاده چو…

ادامه مطلب

الماس به زخم دل فگاران ریزند

الماس به زخم دل فگاران ریزند سیماب به جام بی قراران ریزند در موسم گل، قطره ی باران از ابر اشکی ست که در وداع…

ادامه مطلب

ای غمزه ی تو نهاده رسم بیداد

ای غمزه ی تو نهاده رسم بیداد مژگان تو خونریز چو تیغ جلاد از داغ جدایی تو هفت اعضایم مچون نی هفت بند، دارد فریاد…

ادامه مطلب

بی جذبه ی دوستان ز جا نتوان رفت

بی جذبه ی دوستان ز جا نتوان رفت هر راه که نیست رهنما، نتوان رفت فریاد مؤذن بشنو تا دانی ناخوانده به خانه ی خدا…

ادامه مطلب

حال دلم از طرز نوایم پیداست

حال دلم از طرز نوایم پیداست سودا زده ام، ز هر ادایم پیداست در راه تو چون خامه ی بی پروایان آشفتگی ام ز نقش…

ادامه مطلب

عارف که به سعی خویش از دنیا رفت

عارف که به سعی خویش از دنیا رفت مرغی به قفس بال همی زد تا رفت زین چاه که فکر تو به جایی نرسد منصور…

ادامه مطلب

نه دل که چو گل به پیش یاری داریم

نه دل که چو گل به پیش یاری داریم نه جان که ازو امید کاری داریم چون شیشه ی ساعت از سپهر ناساز در سینه…

ادامه مطلب

آن بلبل مستم که خروشم بردند

آن بلبل مستم که خروشم بردند ذوق سخن از لب خموشم بردند در عالم غفلتم عجب ذوقی بود افسوس که آن پنبه ز گوشم بردند…

ادامه مطلب

ای دل چه نشسته ای که فرصت نفسی ست

ای دل چه نشسته ای که فرصت نفسی ست بشتاب به راه تا صدای جرسی ست در زیر فلک، پی گرفتاری ما چون خانه ی…

ادامه مطلب

تا بلبل طبع دارد آهنگ غزل

تا بلبل طبع دارد آهنگ غزل تا دل خواند قصیده ی طول امل باشد به بیاض گردن دشمن تو شمشیر تو پیش مصرع تیغ اجل…

ادامه مطلب

در خانه مرا نه بیم ماند و نه امید

در خانه مرا نه بیم ماند و نه امید نه قفل کنون به کار دارم، نه کلید آزادم از اسباب تعلق کردی چون دزد حنا،…

ادامه مطلب

عید است، دکان زهد را تخته کنید

عید است، دکان زهد را تخته کنید چون آینه دل‌ها همه یک‌لخته کنید خواهید اگر لطیف و فربه گردد زنهار بط شراب را اخته کنید…

ادامه مطلب

نوروز تو از گل به قدح سازی باد

نوروز تو از گل به قدح سازی باد با لاله رخان کار تو گلبازی باد اوراق نشاط را به بزمت دایم شیرازه ز موج می…

ادامه مطلب

از یک طرف آشنا و غیری داری

از یک طرف آشنا و غیری داری وز سوی دگر، کعبه و دیری داری هر گاه درین دشت تماشاگاهی ست خوش باشد اگر دماغ سیری…

ادامه مطلب

ای ساغر می اگر گهر می بودی

ای ساغر می اگر گهر می بودی مقبول جهان کی این قدر می بودی زین بیش عزیز هر نظر می بودی ای دختر رز اگر…

ادامه مطلب