ای دل غم عشق از برای من

ای دل غم عشق از برای من و تست سر بر خط او نه که سزای من و تست تو چاشنی درد ندانی ورنه یکدم…

ادامه مطلب

ای سبزی سبزهٔ بهاران از

ای سبزی سبزهٔ بهاران از تو وی سرخی روی گلعذاران از تو آه دل و اشک بی قراران از تو فریاد که باد از تو…

ادامه مطلب

ای کرده غمت غارت هوش دل

ای کرده غمت غارت هوش دل ما درد تو شده خانه فروش دل ما رمزی که مقدسان ازو محرومند عشق تو مر او گفت به…

ادامه مطلب

این گیدی گبر از کجا پیدا

این گیدی گبر از کجا پیدا شد این صورت قبر از کجا پیدا شد خورشید مرا ز دیده‌ام پنهان کرد این لکهٔ ابر از کجا…

ادامه مطلب

با یار موافق آشنایی

با یار موافق آشنایی خوشتر وز همدم بی‌وفا جدایی خوشتر چون سلطنت زمانه بگذاشتنیست پیوند به ملک بینوایی خوشتر “ابوسعید ابوالخیر رح”

ادامه مطلب

بستان رخ تو گلستان آرد

بستان رخ تو گلستان آرد بار لعل تو حیوت جاودان آرد بار بر خاک فشان قطره‌ای از لعل لبت تا بوم و بر زمانه جان…

ادامه مطلب

پیریم ولی چو عشق را ساز

پیریم ولی چو عشق را ساز آید هنگام نشاط و طرب و ناز آید از زلف رسای تو کمندی فگنیم بر گردن عمر رفته تا…

ادامه مطلب

تا درد رسید چشم خونخوار

تا درد رسید چشم خونخوار ترا خواهم که کشد جان من آزار ترا یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز دردی نرسد نرگس بیمار…

ادامه مطلب

تسبیح ملک را و صفا رضوان

تسبیح ملک را و صفا رضوان را دوزخ بد را بهشت مر نیکان را دیبا جم را و قیصر و خاقان را جانان ما را…

ادامه مطلب

چشمم که نداشت تاب نظارهٔ

چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار در سیل سرشک عکس رخسارش دید نقش عجبی بر آب زد…

ادامه مطلب

حقا که اگر چو مرغ پر

حقا که اگر چو مرغ پر داشتمی روزی ز تو صد بار خبر داشتمی این واقعه‌ام اگر نبودی در پیش کی دیده ز دیدار تو…

ادامه مطلب

دارم ز خدا خواهش جنات

دارم ز خدا خواهش جنات نعیم زاهد به ثواب و من به امید عظیم من دست تهی میروم او تحفه به دست تا زین دو…

ادامه مطلب

در خانه خود نشسته بودم

در خانه خود نشسته بودم دلریش وز بار گنه فگنده بودم سر پیش بانگی آمد که غم مخور ای درویش تو در خور خود کنی…

ادامه مطلب

در سلسلهٔ عشق تو جان

در سلسلهٔ عشق تو جان خواهم داد در عشق تو ترک خانمان خواهم داد روزی که ترا ببینم ای عمر عزیز آن روز یقین بدان…

ادامه مطلب

در مدرسه گر چه دانش

در مدرسه گر چه دانش اندوز شوی وز گرمی بحث مجلس افروز شوی در مکتب عشق با همه دانایی سر گشته چو طفلان نوآموز شوی…

ادامه مطلب

درویشی کن قصد در شاه مکن

درویشی کن قصد در شاه مکن وز دامن فقر دست کوتاه مکن اندر دهن مار شو و مال مجوی در چاه نشین و طلب جاه…

ادامه مطلب

دل وصل تو ای مهر گسل

دل وصل تو ای مهر گسل می‌خواهد ایام وصال متصل می‌خواهد مقصود من از خدای باشد وصلت امید چنان شود که دل می‌خواهد “ابوسعید ابوالخیر…

ادامه مطلب

دی بر سر گور ذله غارت

دی بر سر گور ذله غارت گردم مر پاکان را جنب زیارت کردم شکرانهٔ آنکه روزه خوردم رمضان در عید نماز بی طهارت کردم “ابوسعید…

ادامه مطلب

روزم به غم جهان فرسوده

روزم به غم جهان فرسوده گذشت شب در هوس بوده و نابوده گذشت عمری که ازو دمی جهانی ارزد القصه به فکرهای بیهوده گذشت “ابوسعید…

ادامه مطلب

زلفش بکشی شب دراز آید

زلفش بکشی شب دراز آید ازو ور بگذاری چنگل باز آید ازو ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی عالم عالم مشک فراز…

ادامه مطلب

سوفسطایی که از خرد

سوفسطایی که از خرد بی‌خبرست گوید عالم خیالی اندر گذرست آری عالم همه خیالیست ولی پیوسته حقیقتی درو جلوه گرست “ابوسعید ابوالخیر رح”

ادامه مطلب

طالع سر عافیت فروشی دارد

طالع سر عافیت فروشی دارد همت هوس پلاس پوشی دارد جایی که به یک سؤال بخشند دو کون استغنایم سر خموشی دارد “ابوسعید ابوالخیر رح”

ادامه مطلب