در کوچه باغ های نیشابور محمد رضا شفیعی کدکنی
دریا
دریا حسرت نبرم به خواب آن مرداب کآرام درون دشت شب خفته ست دریایم و نیست باکم ازطوفان دریا همه عمر خوابش آشفته ست محمد…
دیباچه
دیباچه بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید…
زان سوی خواب مرداب
زان سوی خواب مرداب ای مرغ های طوفان ! پروازتان بلند ارامش گلوله ی سربی را درخون خویشتن این گونه عاشقانه پذیرفتند این گونه مهربان…
پرسش
پرسش آنجا هزار ققنوس آتش گرفته است اما صدای بال زدن شان را در اوج اوج مردن اوج دوباره زادن نشنیده ام هرگز وقتی که…
سفر به خیر
سفر به خیر -“به کجا چنین شتابان ؟” گوَن از نسیم پرسید . -” دلِ من گرفته زینجا ، هوس ِ سفر نداری ز غبار…
ایا تو را پاسخی هست
ایا تو را پاسخی هست ابر است و باران و باران پایان خواب زمستانی باغ آغاز بیداری جویباران سالی چه دشوار سالی بر تو گذشت…
سوک نامه
سوک نامه موج موج خزر از سوک سیه پوشان اند بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموش اند بنگر آن جامه کبودان افق صبح دمان روح…
پاسخ
پاسخ هیچ می دانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟ زان که بر این پرده ی تاریک این خاموشی نزدیک…
فصل پنجم
فصل پنجم وقتی که فصل پنجم این سال با آذرخش و تندر و طوفان و انفجار صاعقه سیلاب سرفراز آغاز شد باران استوایی بی رحم…
آن مرغ فریاد و آتش
آن مرغ فریاد و آتش یک بال فریاد و یک بال آتش مرغی از این گونه سر تا سر شب بر گرد آن شهر پرواز…
کبریت های صاعقه در شب
کبریت های صاعقه در شب کبریت های صاعقه پی در پی خاموش می شود شب همچنان شب است با این که یک بهار و دو…
به یک تصویر
به یک تصویر دیدمت میان رشته های آهنین دست بسته در میان شحنه ها در نگاه خویشتن شطی از نجابت و پیام داشتی آه وقتی…
صدای بال ققنوسان
صدای بال ققنوسان پس از چندین فراموشی و خاموشی صبور پیرم ای خنیاگر پارین و پیرارین چه وحشتناک خواهد بود آوازی که از چنگ تو…
از بودن و سرودن
از بودن و سرودن صبح آمده ست برخیز بانگ خروس گوید وینخواب و خستگی را در شط شب رها کن مستان نیم شب را رندان…
ضرورت
ضرورت می اید می اید مثل بهار از همه سو می اید دیوار یا سیم خاردار نمی داند می اید از پای و پویه باز…
حلاج
حلاج در آینه دوباره نمایان شد با ابر گیسوانش در باد باز آن سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست تو در نماز عشق چه خواندی…
گفت و گو
گفت و گو گفتم : این باغ ار گل سرخ بهاران بایدش ؟ گفت : صبری تا کران روزگاران بایدش تازیانه ی رعد و نیزه…
پیغام
پیغام خوابت آشفته مباد خوش ترین هذیان ها خزه ی سبز لطیفی که در برکه ی آرامش تو می روید خوابت آشفته مباد آن سوی…
مرثیه
مرثیه تبارنامه ی خونین این قبیله کجاست که بر کرانه شهیدی دگر بیفزایند ؟ کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت بخور آتش و قربانیان…
حتی نسیم را
حتی نسیم را شیپور شادمانی تاتار در سالگرد فتح فرصت نمی دهد تا بانگ تازیانه ی وحشت را در پهلوی شکسته ی آنان در آن…
نگر آنجا چه می بینی
نگر آنجا چه می بینی به هنگامی که نور آذرخش آن بیشه را از سایه عریان کرد و باران خواب پر آب گیاهان را به…
پیمانه ای دوباره
پیمانه ای دوباره اینجا نه شادی است نه غم نه عزا نه سرور دستارک سپیدش را در جویبار باد پلشتی می شوید دزدان رستگاری پاییز…
کتیبه ای زیر خاکستر
کتیبه ای زیر خاکستر در بامداد رجعت تاتار دیوارهای پست نشابور تسلیم نیزه های بلند است در هر کرانه ای فواره های خون دیگر در…
در آن سوی شب و روز
در آن سوی شب و روز همیشه دریا دریاست همیشه دریا طوفان دارد یگو ! برای چه خاموشی بگو : جوان بودند جوانه های برومند…
خموشانه
خموشانه شهر خاموش من ! آن روح بهارانت کو ؟ شور و شیدایی انبوه هزارانت کو ؟ می خزد در رگِ هر برگ تو خوناب…
دیدار
دیدار دیدی که باز هم صد گونه گشت و بازی ایام یک بیضه در کلاهش نشکست ؟ این معجزه ست سحر و فسون نیست چندین…