در کوی میکشان نبود راه، بخل را

در کوی میکشان نبود راه، بخل را این‌جاز دست خشک سبو آب می‌چکد

ادامه مطلب

درکوی مکافات، محال است که آخر

درکوی مکافات، محال است که آخر یوسف به سر راه زلیخا ننشیند

ادامه مطلب

درین میخانه از خاکی نهادان، چون سبوی می

درین میخانه از خاکی نهادان، چون سبوی می که بار دوش می‌گردد که بار از دوش بردارد؟

ادامه مطلب

دشمن خانگی از خصم برونی بترست

دشمن خانگی از خصم برونی بترست بیشتر شکوهٔ یوسف ز برادر باشد

ادامه مطلب

دل ز بی‌عشقی درون سینه‌ام افسرده شد

دل ز بی‌عشقی درون سینه‌ام افسرده شد داغ این قندیل روشن در دل محراب ماند

ادامه مطلب

یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس

یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس زود از سر حباب هوا می‌رود برون

ادامه مطلب

دنیا به اهل خویش ترحم نمی‌کند

دنیا به اهل خویش ترحم نمی‌کند آتش امان نمی‌دهد آتش‌پرست را

ادامه مطلب

دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید

دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید کرد در ایام بخت ما، قضای خوابها

ادامه مطلب

رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی

رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی شمع در شبها به دست آرد دل پروانه را

ادامه مطلب

رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات

رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات صبح چون کرد نفس راست، روان خواهد شد

ادامه مطلب

ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست

ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

ادامه مطلب

ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید

ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید عروج دار دارد نشاهٔ صهبای منصوری

ادامه مطلب

ز روزگار جوانی خبر چه می‌پرسی ؟

ز روزگار جوانی خبر چه می‌پرسی ؟ چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت

ادامه مطلب

ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟

ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟ که بیرون و درونم را گرفته است

ادامه مطلب

زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است

زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است تا نگردی مست، این بار گران نتوان کشید

ادامه مطلب

ساحلی نیست به از شستن دست از جانش

ساحلی نیست به از شستن دست از جانش آن که سیلاب ز پی دارد و دریا درپیش

ادامه مطلب

سر به هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را

سر به هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

ادامه مطلب

سیل از ویرانهٔ من شرمساری می‌برد

سیل از ویرانهٔ من شرمساری می‌برد نیست جز افسوس در کف، خانه‌پرداز مرا

ادامه مطلب

شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد

شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد شیری که خورده بودیم، در روزگار طفلی

ادامه مطلب

شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند

شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند حکایتی که درین روزگار می‌شنوم

ادامه مطلب

صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود

صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود بی دل پاک، سخن پاک نگردد هرگز

ادامه مطلب

صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را

صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را تو بی‌پروا برون از عهدهٔ یک دل نمی‌آیی

ادامه مطلب

عاقبت در سینه‌ام دل از تپیدن باز ماند

عاقبت در سینه‌ام دل از تپیدن باز ماند بس که پر زد در قفس این مرغ از پرواز ماند

ادامه مطلب

عشق بالادست و جان بیقرارم داده‌اند

عشق بالادست و جان بیقرارم داده‌اند ساغر لبریز و دست رعشه دارم داده‌اند

ادامه مطلب

عنان به دست فرومایگان مده زنهار

عنان به دست فرومایگان مده زنهار که در مصالح خود خرج می‌کنند ترا

ادامه مطلب

غربت مپسندید که افتید به زندان

غربت مپسندید که افتید به زندان بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است

ادامه مطلب

فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا

فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا بعد ازین گوش بر آواز در دل باشم

ادامه مطلب

فغان که همچو قلم نیست از نگون‌بختی

فغان که همچو قلم نیست از نگون‌بختی به غیر روسیهی حاصل از سجود مرا

ادامه مطلب

قدم به چشم من خاکسار نگذارد

قدم به چشم من خاکسار نگذارد ز ناز پا به زمین آن نگار نگذارد

ادامه مطلب

کسی که می‌نهد از حد خود قدم بیرون

کسی که می‌نهد از حد خود قدم بیرون کبوتری است که می‌آید از حرم بیرون

ادامه مطلب

کنون که شیشهٔ می‌مالک الرقاب شده است

کنون که شیشهٔ می‌مالک الرقاب شده است ز عقل نیست سر از خط جام پیچیدن

ادامه مطلب

کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار

کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار مینای تهی بی خبر از ذوق سجودست

ادامه مطلب

گران نیم به خریدار از سبکروحی

گران نیم به خریدار از سبکروحی به سیم قلب، چو یوسف توان خرید مرا

ادامه مطلب

گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست

گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست صبح نزدیک است، در فکر شب تار خودست

ادامه مطلب

گنه به ارث رسیده است از پدر ما را

گنه به ارث رسیده است از پدر ما را خطا ز صبح ازل، رزق آدمیزادست

ادامه مطلب

ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر زدیم

ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر زدیم همچو مژگان سر ز یک چاک گریبان برزدیم

ادامه مطلب

مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی

مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی چند روزی هم سبو بر دوش می‌باید کشید

ادامه مطلب

مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری

مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری عجب کاری برای مردم بیکار پیدا شد!

ادامه مطلب

مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را

مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را دفتر مساز این ورق باد برده را

ادامه مطلب

مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟

مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟ کسی که زندگی پایدار می‌خواهد

ادامه مطلب

من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب

من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب دیگری را از رفیقان دستگیری چون کنم؟

ادامه مطلب

موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است

موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است پروانه بیقرار ز مهتاب می‌شود

ادامه مطلب

می‌شوم چون تهی از باده، به سر می‌غلتم

می‌شوم چون تهی از باده، به سر می‌غلتم همچو خم بر سر پا زور شرابم دارد

ادامه مطلب

نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت می‌کند

نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت می‌کند زین سبب در خانهٔ زنجیر دایم شیون است

ادامه مطلب

ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم

ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم که در غربت بود، هر کس عزیزی در سفر دارد

ادامه مطلب

نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را

نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را نهال بادیه و سبزهٔ بیابانیم

ادامه مطلب

نمی‌باید سلاحی تیزدستان شجاعت را

نمی‌باید سلاحی تیزدستان شجاعت را که در سر پنجه خصم است شمشیری که من دارم

ادامه مطلب

نور ماه و انجم و خورشید پیش من یکی است

نور ماه و انجم و خورشید پیش من یکی است آن که این آیینه‌ها را می‌کند روشن یکی است

ادامه مطلب

نیست چندان ره به ملک بیخودی از عارفان

نیست چندان ره به ملک بیخودی از عارفان تا برون از خویش می‌آیند، در میخانه‌اند

ادامه مطلب

نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی

نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی که برگرد سر هر کس که گردم، دورم اندازد

ادامه مطلب