چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن

ادامه مطلب

زلف را شانه زدی باز چه رسم آوردی

ادامه مطلب

خوبت آراست ای غلام ایزد

ادامه مطلب

خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق

ادامه مطلب

عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر

ادامه مطلب

سنایی را خریدستی دل و جان

ادامه مطلب

چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد

ادامه مطلب

ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم

ادامه مطلب

چو شد به نزد سنایی یکی جفا و وفایت

ادامه مطلب

زین پیش به شبهای سیاه شبه‌ناک

ادامه مطلب

چشمکان پیش من پر آب مکن

ادامه مطلب

چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را

ادامه مطلب

چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن

ادامه مطلب

چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش

ادامه مطلب

چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی

ادامه مطلب

چه خواهی کرد قرایی و طامات

ادامه مطلب

ای وای من ار من ز غم عشق بمیرم

ادامه مطلب

گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست

ادامه مطلب

آن روز گریخت از سنایی

ادامه مطلب

لولو حسن ترا در ستد و داد عشق

ادامه مطلب

من طاقت هجر تو ندارم

ادامه مطلب

بی تو لرزان و طپان بر روی خاک

ادامه مطلب

گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست

ادامه مطلب

بیرون ز خیالی نبد آنجا که نظر بود

ادامه مطلب

خورشید رخست او و سنایی را زان چه

ادامه مطلب

گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانه‌ای

ادامه مطلب