نه نشاط و نه ماتمی دارم

ادامه مطلب

عشق ميخواهد بحدی پاس دلبر داشتن

ادامه مطلب

نگهدار عشقری را در حريمت

ادامه مطلب

زلیخا گر برون آرد ز دل آه پشیمانی

ادامه مطلب

ز خامی عشق ناميدم هوس را

ادامه مطلب

دل پر داغم اشك ميريزد

ادامه مطلب

ز بازار محبت غم خريدمصوفی غلام نبی عشقری

ادامه مطلب

در جهان گشتم گل بيخار نيست –

ادامه مطلب

در زندگی نيامدی روزی به پرسشم

ادامه مطلب

جان من گر بدلت ميل شكار افتاده

ادامه مطلب

حاصل زندگی دگر چه بود

ادامه مطلب

ترك من ترك سرگرانی كن

ادامه مطلب

تا دل به چین کاکل یار آشیانه ساخت

ادامه مطلب

بي نكو روی گلستان خوش نميا‌يد مرا

ادامه مطلب

بوصل يار اگر در ميگرفتم

ادامه مطلب

بی گفتگو به کلبه ام ای آشنا بيا –

ادامه مطلب

بغير از آستانت جا ندارم

ادامه مطلب

برسيدن وصالت بخدا تلاش دارم

ادامه مطلب

ايدل بدرد عشق بساز و دوا مخواه

ادامه مطلب

بتار عاشقی بندم خدايا

ادامه مطلب

ای دلربا چرا دلت از ما گرفته است

ادامه مطلب

ای شعله خوی سنگدل پر غرور من

ادامه مطلب

اگر با عشقری می كرد ياری

ادامه مطلب

آفرين بادا ترا ای عشقری زنده دل

ادامه مطلب

نام آن زیبای زیبا زین غزل آید برون

ادامه مطلب

هر طرف موتر

ادامه مطلب

من ضرب تيغ ابروی نازت شمرده ام

ادامه مطلب

منظور نیک و بد بود آثارم عشقری

ادامه مطلب

من سوختم ز شیوه گرگ آشنایت

ادامه مطلب

گم نگردد یک سر

ادامه مطلب

مجبور بودم عشقری چون چاره ام نبود

ادامه مطلب

کشم در این

ادامه مطلب

گر رفت عشقری ز درت بد گمان مشو

ادامه مطلب

فدای چشم نمناکت شوم

ادامه مطلب

فکر کن ای نازنین بیگانه وار از من مرو

ادامه مطلب

غیر را در بزم ناز خویش والی کرده ای

ادامه مطلب

شنیدم عشقری با یار

ادامه مطلب

سرگرم کار بودی به دکانت عشقري

ادامه مطلب

رنجش تو بیشتر

ادامه مطلب

رفته به چمن

ادامه مطلب

دیده ام

ادامه مطلب

دیده ام دید و دل

ادامه مطلب

در لعل لبت

ادامه مطلب

چراغ لاله

ادامه مطلب

داری خبر كه هرقدر اشعار ساختم

ادامه مطلب

جانا چرا به شخص دگر ناز ميكنی

ادامه مطلب

تو رفتی

ادامه مطلب

تو رفتی در سفر (2)

ادامه مطلب

تو رفتی در سفر

ادامه مطلب

تو رفتی از جهان (2)

ادامه مطلب