هرقدر طرب رو داد داغ و دردم افزون شد

هرقدر طرب رو داد داغ و دردم افزون شد در شب وصال تو آب ديده ام خون شد شوخ جامه زيب من، دست و بازويت…

ادامه مطلب

يک عمر در پی تو دويدم دگر بس است

يک عمر در پی تو دويدم دگر بس است از خوان عشق خوردن خون جگر بس است گر شب تمام شد ننشينی به ياد دوست…

ادامه مطلب

ای دلربا بدست تو اين دلربا خوشست

ای دلربا بدست تو اين دلربا خوشست آلاب و تاب و راک تو سر تا به پا خوشست دارم طلب به پای تو يک بوسه…

ادامه مطلب

باز امشب ای رقیبان ساز می خواهد دلم

باز امشب ای رقیبان ساز می خواهد دلم شوخ آتش پرچه ی طناز می خواهد دلم چون زلیخا پیر گردیدم جوان سازم ز لطف از…

ادامه مطلب

به نظر وصل دلبری دارم

به نظر وصل دلبری دارم هوس ماه پيكری دارم باعث ناله ام چه ميپرسی دلربای ستمگری دارم گشتم از هجر او مثال هلال تن بيمار…

ادامه مطلب

تا دل به چين کاکل يار آشيانه ساخت

تا دل به چين کاکل يار آشيانه ساخت خود را هزار پاره بمانند شانه ساخت آن شوخ جای غير مگر وعده دار بود کز پيش…

ادامه مطلب

تويی قُمری منم زاغ سيه پر

تويی قُمری منم زاغ سيه پر منم شارو تو می باشی کبوتر بود بين من و تو فرق بسيار که من ابرم تويی خورشيد انور…

ادامه مطلب

خير خدايا دلم زنگ خطر می زند

خير خدايا دلم زنگ خطر می زند چرخ مگر بر سرم سنگ دگر می زند کنده ز من يار را کی بتواند رقيب گرچه به…

ادامه مطلب

دلم از سير گلشن وا نگردد

دلم از سير گلشن وا نگردد بکامم آن شکر لب تا نگردد برو ناصح مکن منعم ز گريه به اين جادوگری دريا نگردد ز جای…

ادامه مطلب

راست بودم من زمانی، گشته ام حالا کجک

راست بودم من زمانی، گشته ام حالا کجک راه رفته کی توانم بی عصا بين سرک همچو برگ بيد می لرزد ز سر تا پای…

ادامه مطلب

شب و روز از پی سودای گيسوی تو می آيد

سشب و روز از پی سودای گيسوی تو می آيد مه و خورشيد و انجم ديدن روی تو می آيد اگر از گل فزونتر نيست…

ادامه مطلب

عمری شده کز عشق رخت بیمارم

عمری شده کز عشق رخت بیمارم از دیدۀ خود خون جگر می بارم راز دل خود با تو چسان خواهم گفت در پیش رخت چو…

ادامه مطلب

گشته از فيض کدامين رو منور ماهتاب

گشته از فيض کدامين رو منور ماهتاب دارد امشب يک جلا و برق ديگر ماهتاب دامن صحرا شده يک عالم نور و ضياء تيغ های…

ادامه مطلب

منم غريب و ز من سيم و زر نمی ماند

منم غريب و ز من سيم و زر نمی ماند ندارم هيچ، ز من برگ و بر نمی ماند نه مال ارثيه دارم، نه وارثی…

ادامه مطلب

عشقری آ ن شور بازارت چه شد

عشقری آ ن شور بازارت چه شد غرفۀ خالی ز نصوارت چه شد آن دیارشور و شوق و شعر و عشق قمری شاخ سپیدارت چه…

ادامه مطلب

همسر سرو قدت نی در نيستان نشکند

همسر سرو قدت نی در نيستان نشکند ساغر عمرت ز گردشهای دوران نشکند نسبت هر گل که با رخسار زيبايت رسد تا قيامت رنگ آن…

ادامه مطلب

از رويت ای نکورو اين آبرو نريزد

از رويت ای نکورو اين آبرو نريزد از کاکلت اللهی يک تار مو نريزد لبهای باده نوشان خشکست ای حريفان از شيشه تا به ساغر…

ادامه مطلب

ای خوش آن وقتی که رخسارت گل بيخار بود

ای خوش آن وقتی که رخسارت گل بيخار بود يک دو روزی بزم نازت خالی از اغيار بود از چه رو نگذاشتی ما را برای…

ادامه مطلب

باز امشب دوستان خواب پریشان دیده ام

باز امشب دوستان خواب پریشان دیده ام خویش را زنجیر پیچ زلف جانان دیده ام شش جهت امشب به چشم من چراغان می خورد قطره…

ادامه مطلب

بهر قتلم حاجت ابروی شمشير تو نيست

بهر قتلم حاجت ابروی شمشير تو نيست يک نگاه دلفريبت می کند کار مرا بی وقارم پيش چشم از خود و بيگانه ساخت بر زمين…

ادامه مطلب

تا چند زنم پينه اللهی چپن خويش

تا چند زنم پينه اللهی چپن خويش از بسکه شده پاره، نيابم يخن خويش يک توشک مستعمل چرکين که مرا هست در بخچه نهاديم برای…

ادامه مطلب

جان به لب آمده و نیست بسر هیچ کسم

جان به لب آمده و نیست بسر هیچ کسم می برآید نفسم زود بیا ای نفسم می نمایی ز چه رو بهر چه آزاد مرا…

ادامه مطلب

دانی چنار باخود آتش زند چه باعث

دانی چنار باخود آتش زند چه باعث سرتابپای دست است, دست دعا ندارد شخصيکه بينوا شد خانه بدوش گردد در هر کجا که باشد بيچاره…

ادامه مطلب

دلم از شيوه های يار تنگ است

دلم از شيوه های يار تنگ است حق و ناحق به همراهم به جنگ است به کوی خود مرا هردم ببيند به لب دشنام و…

ادامه مطلب

ز بس پرهيز بسيار می کنی يار

ز بس پرهيز بسيار می کنی يار جهان را بر سرم شو می کنی يار به خيرت هرچه گويم می زنی دو زبانت بر سرم…

ادامه مطلب

سر زلفت به هر کس تار دارد

سر زلفت به هر کس تار دارد نگاهت با دو عالم کار دارد نه تنها يار ما اغيار دارد به هرجا ديده ام گل خار…

ادامه مطلب

عيش و طرب خوشست و يا درد و غم خوشست؟

عيش و طرب خوشست و يا درد و غم خوشست؟ حالا تو خود بسنج کدامين رقم خوشست از عشرت و طرب نشدم شاد در جهان…

ادامه مطلب

گل بر يخنت در سر جاکت زده ای باز

گل بر يخنت در سر جاکت زده ای باز رومال عرقپاک به واسکت زده ای باز شادم که پس از مدت چهل سال به خوابم…

ادامه مطلب

منم که سايهٔ من فرش بوريای من است

منم که سايهٔ من فرش بوريای من است خرابه های جهان جملگی سرای من است مپرس از سر و برگ من غريب دگر که بينوايی…

ادامه مطلب

در لعل لبت گرچه حیات دو جهان است

در لعل لبت گرچه حیات دو جهان است حسن تو سرا پا به خدا آفت جان است قدر گل رخسار خود ای شوخ ندانی رویت…

ادامه مطلب

همين سرخی چشم خوش نگاهان

همين سرخی چشم خوش نگاهان خدا دانا بود از بنگ عشق است به سودای طلب برق جهانسوز اگر آگه شوی بالنگ عشق است به قانون…

ادامه مطلب

از چه خار از ما خوری ای جامه خارای بيا

از چه خار از ما خوری ای جامه خارای بيا جای ما هم يك شبی ای شوخ هرجايی بيا سر فگندم پيش پايت ای بت…

ادامه مطلب

ای دلربا چرا دلت از ما گرفته است

ای دلربا چرا دلت از ما گرفته است در پهلويت رقيب مگر جا گرفته است از درد هجر حلقهٔ در گشت پيکرم تا آن جوان…

ادامه مطلب

آيينه را به پيش دهانم مياوريد

آيينه را به پيش دهانم مياوريد نام مرا ز صفحهٔ هستی برآوريد من را به شست و شوی و به تکفين چه حاجت است؟ پيش…

ادامه مطلب

بوصل یار اگر در می گرفتم

بوصل یار اگر در می گرفتم کنون باج از سمندر می گرفتم مگر من هم بجایی می رسیدم ز بال عشق اگر پر می گرفتم…

ادامه مطلب

پی آن آهوی رم کرده بیجا کو بکو گشتم

پی آن آهوی رم کرده بیجا کو بکو گشتم رمید از پیش چشمم هرقدر دنبال او گشتم دل گمگشته ام از کوچهء زلفش نشد پیدا…

ادامه مطلب

چرا بسيار کاهش می کنی يار

چرا بسيار کاهش می کنی يار بفرما هرچه خواهش می کنی يار دريغ از تو نکردم هيچ شی را هنوز هم آزمايش می کنی يار…

ادامه مطلب

داری خبر که از دل و جان می پرستمت

داری خبر که از دل و جان می پرستمت مانند بت پرست بتان می پرستمت دنیا و دین من همه برباد داده” باشی اگر چه…

ادامه مطلب

دلم تنگ است غوغا می کنم يار

دلم تنگ است غوغا می کنم يار صدای خويش بالا می کنم يار به يادت چشمه سار ديدۀ خود روان مانند دريا می کنم يار…

ادامه مطلب

ز بیداد نکورویان مریض بستر عشقم

ز بیداد نکورویان مریض بستر عشقم خراب و خسته و رنجور و زار و لاغر عشقم حساب درد شبهای جدایی پاک می گردد اگر گردد…

ادامه مطلب

شد روزها که باز جمالت ندیده ام

شد روزها که باز جمالت ندیده ام برگ گل از حدیقۀ وصلت نچیده ام گردید آب پیکرم از داغ انتظار مانند اشک بر سر راهت…

ادامه مطلب

غريبم من سر و سامانه ام نيست

غريبم من سر و سامانه ام نيست سرای و باغ و مهمانخانه ام نيست منم خانه بدوش و بی علايق شکر گويم به پا زولانه…

ادامه مطلب

گمگشته ایم و گوشهء تنها گرفته ایم

گمگشته ایم و گوشهء تنها گرفته ایم یعنی که خوی و خصلت عنقا گرفته ایم گردید تا سراچهء امید ما گرو در کوی یأس منزل…

ادامه مطلب

مه من بخت نکو فال دارد

سمه من بخت نکو فال دارد ميان طاق ابرو خال دارد بود زيبا جوانی چشم بد دور به کف مينای مالامال دارد نهال قامتش در…

ادامه مطلب

یا هو

یا هو فقیر الی الله دل به دنیا نمی بندد و از هیچ چیز نمی هراسد، زیرا: المفلس فی امان الله ! بجای حرص، قناعت…

ادامه مطلب

همان ساعت که از بزم وصالت دور گردیدم

همان ساعت که از بزم وصالت دور گردیدم ز سر تا پا جراحت زار صد ناسور گردیدم ز بس خوردم پیاپی تیر مژگان نکویان را…

ادامه مطلب

از لعل گذشتم لب دیدار گرفتم

از لعل گذشتم لب دیدار گرفتم خرمهره نهادم دُر شهوار گرفتم صدبار شدم کشته به آن خنجر مژگان تا کام دل خود ز لب یار…

ادامه مطلب

ای دوستان برای خدا ياد ما کنيد

ای دوستان برای خدا ياد ما کنيد شرط وفا و مهر و محبت بجا کنيد چيز دگر ز پيش شما نيست خواهشم دستی برآوريد برايم…

ادامه مطلب

بداری در امان خویش یارب جان بلبل را

بداری در امان خویش یارب جان بلبل را دهی فیض و اثر زین بیشتر افغان بلبل را چمن را زیب و زینت داده آواز خوش…

ادامه مطلب

به روز مرگ من گريان مکن يار

به روز مرگ من گريان مکن يار ز بعد مردنم حرمان مکن يار در اين بازار آثارم نيابي سراغ من ز هر دکان مکن يار…

ادامه مطلب