يا نى بگو يا ان

يا نى بگو يا ان در خانه ام اى شوخ شبى مى شوى مهمان يانى بگو يا ان تا عرضه كنم بهر تو قوتى ز…

ادامه مطلب

هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر

هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر از اين فضيحت و اين برقع هاى شرم آور استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎نعل و ميخ

‎نعل و ميخ ‎نعلى زبان به طعنه گشود و به ميخ گفت ‎كاى خارخار ديده و دل بى حياستى ‎ با ما تو را به…

ادامه مطلب

‎من و تو

‎من و تو ‎در دهر يكى بيكس و بيچاره منم من ‎از عشق تو سرگشته و آواره منم من ‎ديوانه و رسواى تو همواره منم…

ادامه مطلب

ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان

ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان سرو آزاديم و سر بر آسمان داريم ما استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

گره

گره تا ديده ام جهان ترا مو بمو گره تار نفس شدست مرا مو بمو گره زخم دلم به مرهم تدبير به نشد تقدير زد…

ادامه مطلب

قمار رندانه

قمار رندانه دوش از كوى تو چون ابر گذارى كردم همه تن چشم شدم گريه ى زارى كردم ناخن طعن رقيب از دل من عقده…

ادامه مطلب

غافل مشو از درس مكافات كه گفتند

غافل مشو از درس مكافات كه گفتند بر هر عملى اجر و به هر كرده جزائيست استاد احمد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎شهرآشوب

‎شهرآشوب ‎تو و سرشارى جوانى ها ‎من و اين رنج ناتوانى ها ‎تو و آشوب شهر نيكويى ‎من و بدنام زندگانى ها ‎تو و در…

ادامه مطلب

شام غريبان

شام غريبان سرما شد و افزود به آلام غريبان افكنده خنك لرزه به اندام غريبان از ابر سيه پرده بر افراشته گردون خورشيد نتابد به…

ادامه مطلب

سخنى كو به تكلف شود آماده ضيا

سخنى كو به تكلف شود آماده ضيا نه ز لطف و نه ز تاثير نشانى دارد تنها حقيقت ها از اشعار شاعر انعكاس يافته است…

ادامه مطلب

‎رنگ گل

‎رنگ گل ‎كيست تا باري نوازد خاطرِ ناشاد ما را ‎گوش هوشى كو كه يكدم بشنود فرياد ما را ‎رنگ گل از ياد من رفت…

ادامه مطلب

دوستان گرامى

دوستان گرامى خينه ى بعد از عيد ‏‎عيد آمد و نرخ بوسه ارزان شد ‏‎اين لعبت قيمتى فراوان شد ‏‎جنسى كه به نرخ جان برابر…

ادامه مطلب

‎در محبت آرزو را اعتبار ديگر است

‎در محبت آرزو را اعتبار ديگر است ‎اين حريفان وصل ميخواهند و (بيدل) انتظار ‎ حضرت ابوالمعانى ‎ذوق وصال او ضيا! مايه ى هستى من…

ادامه مطلب

خواب مرگ

خواب مرگ بيا اى خواب مرگ آزاد کن زین شور و شر گوشم بنہ چون بالش پر تا قیامت زیر سر گوشم چو سیل اینجا…

ادامه مطلب

‏‎خانه ي ما هم به سرك ميرود

‏‎خانه ي ما هم به سرك ميرود اشك ز چشمم چو چكك ميرود ‏‎خانه ى ما را سرك انگاشتند ‏‎بيرق سرخى سرش افراشتند ‏‎توبره از…

ادامه مطلب

جز چهره زرد بر سخندان ندهند

جز چهره زرد بر سخندان ندهند اين برگ خزان را به كس ارزان ندهند هر چيز كه بشكند دهندش تاوان ليكن به دل شكسته تاوان…

ادامه مطلب

‎پيش رفتگان

‎پيش رفتگان ‎آنان كه جلو فتادگانند ‎در كار، عنان گشادگانند ‎هر كار به جاى خويش كردند ‎ز اندازه نه كم، نه بيش كردند ‎نى هرزه…

ادامه مطلب

‎بوى پيراهن

‎بوى پيراهن ‎آب گشتيم و ز موج ما صدائى بر نخاست ‎تار گشتيم و ز ساز ما نوائى بر نخاست ‎غنچه را خون ساختيم و…

ادامه مطلب

برگ ريزان

برگ ريزان باز بر شد ابر تيره باد و باران را پذيره رعد مى كوبد تبيره مرگ شد در باغ چيره سير دارد در گلستان…

ادامه مطلب

آئينه

آئينه چهره بنماى يكدم اى سمين عذار آئينه را بيقرار خويش كن سيماب وار آئينه را بر فگن گيسوى مشكين را بروى همچو ماه جلوه…

ادامه مطلب

‎آنان که پله بین اند چون دانه های ماش اند

‎آنان که پله بین اند چون دانه های ماش اند ‎در وقت لول خوردن بنگر چه در تلاش اند ‎یک روزخود فروشند یک روز خود…

ادامه مطلب

آزادى

آزادى جشن است به يادگار آزادى عيد است به افتخار آزادى در سايه ى عزم و همت مردان افزون بود اعتبار آزادى بار است به…

ادامه مطلب

يارب بكن از غم و الم دور مرا

يارب بكن از غم و الم دور مرا مگذار بچنگ جور و ناجور مرا شد چنگ قد و قامتم از ظلم فلك دف حلقه بگوش…

ادامه مطلب

‎همنشين بد

‎همنشين بد ‎آشنائى بمردم نادان مايهء رنج و درد سر باشد ‎همنشين بداست چون عقرب زهرش از وى كشنده تر ‎باشد ‎آه ازين مار آستين…

ادامه مطلب

نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی

نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی بر رست و بر دوید بر او بر، به روز بیست پرسید آز آن چنار که تو چند…

ادامه مطلب

من كيم؟

من كيم؟ من كيم مشت خسى بروى دريا تاخته يا چو گردى بى سرو پاى به صحرا ساخته موجه دريا بدوش قطره گمگشته پيش دست…

ادامه مطلب

‎محبت و جدايى

‎محبت و جدايى ‎آن درد محبت بود، اين درد جدايى ‎آن مزد صداقت بود، اين رنج خدايى ‎ياد آر كه با زلفت ميكردى تو بازى…

ادامه مطلب

گرگان خیانت کیش

گرگان خیانت کیش عمری به لباس میش مفتی به خدا بردند نان از تو وآب از من استاد ضياء قارى زاده

ادامه مطلب

كابل

كابل افسوس كه كابل از ميان رفت آن خطهء پاك و باستان رفت هرات و مزار شد خرابه پروان بسوخت و پرنيان رفت افسوس كه…

ادامه مطلب

عيد

عيد عيد است بيا تا رخ زيباى تو بوسم ابروى كج و زلف سمن ساى تو بوسم اى مريم عيسى! لب خاموش تو نازم اى…

ادامه مطلب

‎شمع محفل

‎شمع محفل ‎چند روزى بر سر كوى تو منزل ميكنم ‎ خاك كويت را به آب چشم خود گل ميكنم ‎ موج را مانم كه…

ادامه مطلب

شاعر بيمار

شاعر بيمار آه ! كه خواهد كُشت تنهايى و بيمارى مرا كس نشد پيدا كه بنمايد پرستارى مرا بار پيراهن نيارد بُرد جسم لاغرم اينقدر…

ادامه مطلب

‎سپيده

‎سپيده ‎بامدادان كه شفق ‎دل خون پالا داشت ‎مرغ خوش لهجه ى حق ‎به چمن غوغا داشت ‎آسمان چادر قيرينه ز دوش افكنده ‎گوشوار پرن…

ادامه مطلب

‎رنج هستى

‎رنج هستى ‎مرا در زندگى از آرزو ها نيست جز نامى ‎خدايا بعد از اين رنج و الم يك خواب آرامى ‎كند بازى به شمعم…

ادامه مطلب

دوست دارمت

دوست دارمت ‏‎اى گلرخ شگوفه دهان، دوست دارمت ‏‎ اى مه جبين زُهره نشان ، دوست دارمت ‏‎منظور من ز جمله بتان در جهان تويى…

ادامه مطلب

‎در فراق پسران – فرهاد و فرزاد

‎در فراق پسران – فرهاد و فرزاد ‎فصل گرما سپرى گشته و پائيزان ست ‎ديدهء من برخ شبنم و گل گريان ست ‎برگ زرينه كه…

ادامه مطلب

خواب ما اى دوستان بسيار سنگين بوده است

خواب ما اى دوستان بسيار سنگين بوده است زندگى درخواب سنگين سخت ننگين بوده است خفته ايم از عصر سنگ و دور تيكر تا هنوز…

ادامه مطلب

‎خانمان و مال و دارايى ضيا هيچ است هيچ

‎خانمان و مال و دارايى ضيا هيچ است هيچ ‎از همه بگريخته، رو با خدا پرداخته ‎استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

جز عشق روى خوبان نايد بكار ما را

جز عشق روى خوبان نايد بكار ما را يك برگ لاله خوشتر از صد بهار ما را تا جان فشان برايم چون صبح در هوايش…

ادامه مطلب

‎پير خرد

‎پير خرد ‎هر چه در اين كره پا در هواست ‎غرقه و پوينده ى راه فناست ‎پا زدن و دست زدن هر طرف ‎ غرق…

ادامه مطلب

بوى بهار

بوى بهار فصل بهار ميرسد كوه نگر کران نگر سبزه چمن چمن ببین لاله جهان جهان نگر ابر بهارى ميچكد آب حيات بر زمين مریم…

ادامه مطلب

‎برق آسمانى

‎برق آسمانى ‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى ‎گر زندگى همين است، لعنت به زندگانى ‎اين نكته روشنم شد از قامت خميده ‎كز…

ادامه مطلب

‎آيينه ى دل

‎آيينه ى دل ‎عقده تا كى فكنم در دل بيحاصل خويش ‎حل مگر از دهن يار كنم مشكل خويش ‎راز گمگشته ى اين قطره خون…

ادامه مطلب

‎آن خداوندى كه اضداد آفريد

‎آن خداوندى كه اضداد آفريد ‎صيد پيدا كرد و صياد آفريد ‎نوش خند اندر لب شيرين نهاد ‎اشك شور از ديده ى خونين كشاد ‎شام…

ادامه مطلب

‎از ما چه ميخواهد وطن

‎از ما چه ميخواهد وطن ‎نى فريب و زرق و نى پندار ميخواهد وطن ‎ هر چه ميخواهد به مردم كار ميخواهد وطن ‎تنبلى و…

ادامه مطلب

يخبندان

يخبندان ‎آنچه بر جان غريبان برف و يخبندان كند ‎زندگي را سخت سازد، مرگ را آسان كند ‎شعله را دل سرد سازد، خاك را دامن…

ادامه مطلب

هر شب بكشم از دل ناشاد خدايا

هر شب بكشم از دل ناشاد خدايا فرياد خدايا تا رخنه كنم در دل صياد خدايا فرياد خدايا مرغى كه بجز كنج قفس خانه ندارد…

ادامه مطلب

نشر الامراض

نشر الامراض آب حمام و تيغ سلمانى بود اين هر دو دشمن جانى آب حمام، خندق مردار تيغ دلاك، دشمن خونخوار آب حمام بس كه…

ادامه مطلب

‎ملك خدا

‎ملك خدا ‎تپيدند و حياتش نام كردند ‎خزيدند و مماتش نام كردند ‎ گشودن رشته ى طول امل را ‎خطوط سرحداتش نام كردند ‎پيِ تقسيم…

ادامه مطلب