ابیات پراکندهٔ مثنوی ها- بحر متقارب – عنصری بلخی
ز بس کش بخاک اندرون گنج بود
ز بس کش بخاک اندرون گنج بود ازو خاک پی خسته (خوسته) را رنج بود
بآیین یکی شهر شامس بنام
بآیین یکی شهر شامس بنام یکی شهریار اندرو شادکام فلقراط نام از در مهتری هم از تخم آقوس بن مشتری
ز جوی خورا به چه کمتر بگوی
ز جوی خورا به چه کمتر بگوی که بسیار گردد بیکبار اوی بیابان از آن آب دریا شود که ابر از بخارش ببالا شود
به فرزند باقیست کام پدر
به فرزند باقیست کام پدر به فرزند زنده ست نام پدر نه من کمتر از اندر وسم بمهر نه هارو و نه نیز عذرا بچهر
چو راهی بباید سپردن بگام
چو راهی بباید سپردن بگام بود راندن تعبیه بی نظام نقیبان ز دیدن بمانند کند گر ایشان همیشه نباشند غند
اطلاعیه برای شاعران و نویسندگان
پایگاه اینترنتی شعرستان از همکاری همه شاعران و نویسندگان آماتور و حرفه ای از سراسر جهان استقبال میکند و مشارکت فعال آنها را خیر مقدم میگوید. شما میتوانید اشعار، مطالب معلوماتی و مقالات خویش را از طریق ایمیل و یا فرم تماس ارسال نماید. مطالب ارسالی در اولین فرصت مناسب منتشر خواهند شد