باغبان بیرون کن این گستاخ بادآورده را

باغبان بیرون کن این گستاخ بادآورده را خوش نمی آید به گل این هایهای عندلیب

ادامه مطلب

چسان در حلقه آغوش گیرم شوخ چشمی را

چسان در حلقه آغوش گیرم شوخ چشمی را که از شوخی نگین را از نگین دان می کند بیرون

ادامه مطلب

ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید

ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید ز بهر آن که نبودیم در حساب کسی

ادامه مطلب

گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد

گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد خنده سوفار گردد غنچه پیکان او

ادامه مطلب

آرزوی بوسه شسته است از دلم پیغام تلخ

آرزوی بوسه شسته است از دلم پیغام تلخ زان قناعت کرده ام از بوسه با دشنام تلخ

ادامه مطلب

بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من

بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من تا کی نگه چرانم در باغ و راغ مردم؟

ادامه مطلب

چو داغ لاله مرا در حدیقه هستی

چو داغ لاله مرا در حدیقه هستی به پاره دل و لخت جگر مدار گذشت

ادامه مطلب

سالم از سنگلاخ تن به کنار

سالم از سنگلاخ تن به کنار با همه شیشه جانی آمده ام

ادامه مطلب

گر چه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است

گر چه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است بوسه را چشم به جایی است که من می دانم

ادامه مطلب

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد ورنه با شعله خوی تو که بس می آید؟

ادامه مطلب

اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ

اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ چون مخمل دوخوابه به روی نهالی ام

ادامه مطلب

چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب

چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب تا غرور آیینه را از دست اسکندر گرفت

ادامه مطلب

شمع نیلوفر ماتم زده از شعله به سر

شمع نیلوفر ماتم زده از شعله به سر ظلمت اندوخت شبم بس که ز هجران کسی

ادامه مطلب

گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم

گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم آب را در دیده آیینه خاکستر کنم

ادامه مطلب

آن که بی شیرازه دارد کهنه اوراق مرا

آن که بی شیرازه دارد کهنه اوراق مرا بارها شیرازه دیوان محشر کرده است

ادامه مطلب

چه حاجت است به می لعل سیررنگ ترا؟

چه حاجت است به می لعل سیررنگ ترا؟ نظر به پرتو خورشید نیست سنگ ترا

ادامه مطلب

شکسته رنگی من با طبیب در جنگ است

شکسته رنگی من با طبیب در جنگ است علاج دردسرم حسن صندلی رنگ است

ادامه مطلب

مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد

مرغ حسن از قفس خط سیه تنگ آمد پر برآورد (و) کنون شوق پریدن دارد

ادامه مطلب

به فریاد کس از خواب صبوحی برنمی خیزد

به فریاد کس از خواب صبوحی برنمی خیزد مگر بر دست و پای آن پریرو آفتاب افتد

ادامه مطلب

خضر نتواند به آب زندگی از ما خرید

خضر نتواند به آب زندگی از ما خرید منصب میرابی سرچشمه آیینه را

ادامه مطلب

شد سیه روز من از چشم کبود او، که هست

شد سیه روز من از چشم کبود او، که هست شعله نیلوفری از شعله ها جانسوزتر

ادامه مطلب

لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط

لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم

ادامه مطلب