چامه‌‌ی‌زنانه

چامه‌‌ی‌زنانه
نمی‌شود نه نشینم ترا شبانه نسازم
نمی‌شود که نگیرم ترا بهانه نسازم
نمیشود که ترا زندگی کنم و نمیرم
مگر بهانه‌ی بودن، درین میانه نسازم
نمیشود نکشم از تن تو پیرهنت را
و بازوان ترا گرد خود ترانه نسازم
نمیشود که اناری‌ترین نمای تنم را
به روی سینه‌ی تو دانه دانه دانه نسازم
نمیشود که در آغوش تو برهنگی‌ام را
شبی، برهنه‌ترین چامه‌ی زنانه نسازم
بهار سعید
پارسی —– تازی
پراکندن، بخش‌کردن، افشان‌کردن، پخش‌کردن= تقسیم
گناه، لغزش، سرپیچی،کوتاهی = تقصیر
تلاش، دست و پا زدن = تقلّا
فریب، دغایی، دغلی = تقلب
خوبانم!
گذر، پسند، پیام و همرسانی های تانرا
یک ترانه زیبایی، سپاس.
بهار سعید
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *