شام غزل

شام غزل

آه! ماهی ز وفا رخنه به دریا زد و رفت
عشق در شام غزل یکسره نجوا زد و رفت

لشکر باد خطیری که ز مشرق بوزید
ریشه در بیشه‌ی اندیشه ی دنیا زد و رفت

شام آیینه ی من در صف مژگان بشکست
آسمان بار امانت به دل ما زد و رفت

ابر های سیه‌ی اشک غمش را بارید
ساقه ی تازه نفس بر دل صحرا زد و رفت

چقدر زجر کشیدم که شدم محرم راز
زوزه باد، نسیم شب یلدا زد و رفت

صفیه میلاد

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *