گیسوی رها

گیسوی رها

آشیان گرم مارا سرد ساخت
مجمر دل‌ها ما از درد ساخت

در خیالاتم چو طوفانی رسید
برگ سبز خاطرم را زرد  ساخت

آسمانِ آبیِ چشم مرا
پر ز ابر وگریه‌ها و گرد ساخت

من نمو کردم به چشمش همچو گل
او مرا از باغ چشمش طرد ساخت

گیسوانم رها در باد کرد
از غمش آخر مرا شبگرد ساخت

دست هایم را رها کرد وگذشت
خویش را در ذهن من نامرد ساخت

صفیه میلاد

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *