درد عشق آمد دوای درد دل

درد عشق آمد دوای درد دل
نیست باری جز غمش درخورد دل
من ندیدم در گلستان وجود
هیچ گل خوشبوی تر از ورد دل
هرکه جان و دل ز یاد غیر دوست
می کند خالی بود او مرد دل
جز فغان و ناله دلسوز نیست
در فراق دوست بازآورد دل
می برد نراد جان داو از جهان
چون ببازد مهره های نرد دل
آتشی جان سوز در ملک و ملک
می زند هر لحظه آه سرد دل
رهبر جان اسیری در جهان
نیست ای جان جهان جز درد دل
اسیری لاهیجی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *