از شوق روی دوست دلم بیقرار بود
هرگز نگشت جان من از وصل ناامید
چون لطف دوست در حق من بیشمار بود
منصور وار گفت اناالحق بپای دار
هرکو بدار عشق چو او پایدار بود
مستی بی خمار بجز جان ما که دید؟
کو مست سرمدی ز می بی خمار بود
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان
عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
ناموس و فخر ما بجهان چیست؟عشق یار
عشاق را ز زهد ریا ننگ و عار بود
بی ما و من برفت اسیری براه دوست
چون ما و من حجاب ره وصل یار بود
اسیری لاهیجی