از رخ نقاب زلف گشاید چه می شود
دلبر اگر بکلبه احزان بیدلان
روزی بروی مهر درآید چه می شود
در بزم وصل گر بدهد بار عاشقان
تا روزگار هجر سرآید چه می شود
بیمار عشق را اگر آن بیوفا طبیب
یک لحظه پرسشی بنماید چه می شود
چشمش بغمزه چون دل زهاد می ربود
گر جان عاشقان برباید چه می شود
گر یار رو نهان کند از ما زمان زمان
تا جان ما بشوق فزاید چه می شود
زان یار اسیریا که بحسن است بی نظیر
صد جور اگر بجان تو آید چه میشود
اسیری لاهیجی