ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین ندهد

ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین ندهد
کفر باشد که برای تو کسی دین ندهد
رسم عادت بهل ایخواجه که افتاده عشق
ترک معشوق پی ملت و آیین ندهد
دست در دامن گل زن که خس و خار چمن
گر صدش آب دهی سنبل و نسرین ندهد
هم می کوثر و هم آب عنب جوی که دوست
نه کریمی است که گر آن ندهد این ندهد
تا نشویی دهن از سرکه ابرو ترشان
هرگزت ساقی ما شربت نوشن ندهد
طوطی ساده دل آموخت ز آیینه سخن
کس بمرغ چمنی عشق تو تلقین ندهد
قصه شوق بگو اهلی و اندیشه مکن
سخن راست کرا زهره؟ که تمکین ندهد
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *