شکاریی که دلم گشته است نخجیرش

شکاریی که دلم گشته است نخجیرش

صدای شیر به گشو آید از نی تیرش

به صد زبان خموشی جواب ناله دهد

چو بوی غنچه نهان در لب است تقریرش

صفای غبغبش از ماه، گوی خوبی برد

مگر ز آب گهر کرده اند تخمیرش

بسوخت گرمی خونم چو آه تیرش را

ز سخت جانی من اره گشت شمشیرش

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *