هر برگ که بینی کف افسوس بهار است
باد سحری بسکه بر او برگ گل افشاند
هر سرو به بستان دم طاووس بهار است
بگشا رخ و بر باده مده عرض چمن را
پرده به رخت پردهٔ ناموس بهار است
رنگین شده از بسکه ز عکس گل و سوسن
هر موج هوا شهپر طاووس بهار است
هر غنچه که گل گشته سراپا لب خواهش
جویا مگر آمادهٔ پابوس بهار است
جویای تبریزی