ای کشیده می از قرابهٔ صبح

ای کشیده می از قرابهٔ صبح
خفته بر مخمل دوخوابهٔ صبح
در هوای تو چاک‌ها دارد
جامهٔ شیر در قرابهٔ صبح
چین زلف تو حلقه‌ای در شام
بیت ابروی تو کتابهٔ صبح
از امیدی که شب به وصلم بود
دست شستم به آفتابهٔ صبح
مژه را تیشه کن که پنهان است
گنج خورشید در خرابهٔ صبح
ریخت ساقی چو می به جام سلیم
شام را کرد بر مثابهٔ صبح
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *