جا را به گلرخان چو قبا تنگ میکند
از روی آتشین تو طبعم شکفته شد
این شعله، کار بادهٔ گلرنگ میکند
از عذر وعده، جذبهٔ شوقم به جان رسید
چون قاصدی که همرهی لنگ میکند
تأثیر در کجا که ندارد ملایمت
باران نرم، ره به دل سنگ میکند
رفتند رهروان و به انگشت پای خویش
کاهل به ره سلیم تهرانی