هر گره در زلف، کار چین ابرو میکند
بیدماغی کرده است از بس که حالم را خراب
حیرتی دارم که گل را چون کسی بو میکند؟
چون گل رعنا رخش با لاله هرجا چهره شد
رنگ روی زرد من هم، پشتی او میکند
در تمام عمر سازد جمع، برگ سوختن
زندگانی این چنین باید که هندو میکند
خندهٔ مستانه حد کیست در باغ جهان؟
محتسب اینجا دهان غنچه را بو میکند
مرد، میباید که پا محکم کند اینجا سلیم
شیر دیبا را نهیب عشق، آهو میکند
سلیم تهرانی