ای وعدهی بزرگ!
ای عهد آتشین!
ای رود رهنورد خروشان دلنشین!
هنگامهگاهِ عرصهی پرواز هر نفس
نقشینهی بلوغ چکاد سریر نور
تکرارِ سقف هالهی امید آمدن
منشور نعرههای صفوف سرود من
ای نکتهی نگوشدهی روزگار رنج!
ای روزن ظهور زرافشان زنده¬گی!
ای رستهی جداشدهی جنگل جنون!
ای وحشی رهاشدهی دشتهای شرم!
ای انتظار گرم!
ای مظهر قیادت اقدام ماهتاب!
فریاد آفتاب
ای شعلهی شعور!
ای آبروی عشق!
وی آبروی شعر!
ای روح پرنوازش حیران رودکی!
فرهنگ جاودانهی زرین دوستی
شاهکار یادمانهی تاریخ سیستان
سردار سر به دار جگردار بیهقی
ای نردبان فلسفهی شعر مولوی!
پردازشِ شرابیِ شیرازیان شوخ
حماسهی نیای سخن دان پارسی
گنجینهگنج گردش گنجور گنجوی
مفهوم سر به حیرت تمکین بیدلی
نیمایی روان روانسار یوشیجی
ای رهگشای مصرع انصاف شاملو!
ای روضهای سرود خجند شکرفشان!
افسانهی بنفشهی سنگین باختر
ای بیتهای تازهی شهدین آذری!
شیرازهی تغزل شیرین نادری
عصارهای صدای روانبار ساربان
خورشید نعرههای درخشان ظاهری
ای دختر رزین!
ای دختر قشنگ خداوندگار جان!
ای مستِ مستِ مست!
تنها تو ای تعارف تعریف هرچه هست!
چندیست نیستی
در گیر چیستی؟
نفرین به هرچه فاصله
دوری
ندارمت
اندازهی خدای خدا دوست دارمت!
ای وعدهی بزرگ!
ای یادگار همت مردان سربلند!
آتشفشانمعجرِ غلیان روح من
تنها تو ای شکایت شیرین زنده¬گی!
تنها تو حاجتی
تنها تو عزتی
تنها تویی روایت رنگین انتخاب
تنها تویی مکاشفه و پرسش و جواب
تنها تو موج خاصهی فریاد من شدی
تنها درون کلبهی جانم تو ماندهای
تنها تویی که از منِ من دل ستاندهای
ای مخملین کرشمهی راز حضور من!
ای معبد نیایش افرشتههای شعر!
گردآفرید من!
شهدآفرید من!
شهدخت قهرمان!
خرمگرِ حوالی اندیشهی منی
پیمان و پند و پله و پیمانهی منی
بنشین مرا همیشه در اقصای باورت
در من ظهور توست که فریاد میزند
در من طلوع توست که میتابد عشق را
در من خطور کن
در من بمان بمان
در من تمام ریز که بسیار تشنهام
ای وعدهی بزرگ!
ای پویهمندِ خفته در آغوش آسمان!
مینوی جاویدان
تنها تویی که سر به سجود تو ماندهام
تنها تویی که تکدرِ احساس خویش را
برسمت کوچههای غرورت گشودهام
ای ره گسیل گذار!
پیغام نالههای شباویز بادها
رهوار ذروههای سفرهای دور دست
گهوارهی طنین قدمهای آرزو
آغوش هدیهافگن اروند سرنوشت
ای عابر نشستهی مرز خیال جان!
ای نغمهی غرور فرانگیز دلنواز!
ای سوز پر ز ساز!
ای خون سبز در رگ تمکین صدبهار!
حماسهی منقش دستان آبشار
بسیار یاد دار
در روح من چگونه چه¬سان یافتی نشان؟
آخر بگو بگو؟
در تک تک سلول تنم رخنه کردهای!
ای وعدهی بزرگ!
ای شعلهپیکپرور پژواک پرکشان!
ای چرخش مسلح حلاجامتحان!
ای آذرخش تارم رنگین امتداد!
ای ارج خونچکان سیامکنشیننشان!
ای جلگهی سکوی سرآغازهای خاک!
ای آیهی بلند بلندای انتها!
ای سورهی سرور سحرریز انتقام!
ای مایهی تنور ابقای زنده¬گی!
ای تابناک قبهی رنگین بنده¬گی!
ای قامت کریوهی لخت جنون و خون!
ای صوت هوش بر!
آخر چه گویمت
تا دیدمت شراب شدم در پیالهات
ای هستی سترگ!
وی کافر بزرگ!
ای خوب خوبروی!
ای نازنین نزول زمان در زمانهها!
ما را که نیست جزوهی وصل تو جز کسی
بگذار پرکشم
بگذار خون چکم
بگذار بگذرم
بگذار تا نهایت آغوش گرم تو
بگذار تا فضای حضور تو ای بهشت
این جان سرد را
چون نور در طلوع شگفت شگفتنت
تقسیم هم کنم
ای من مرور دار!
تنها در این زمانهی سگ
کی گذارمت
اندازه خدای خدا دوست دارمت
ای وعدهی بزرگ!
دیدی که از عرایض تعقید زندهام
دیدی که از ترانهی منصور من چیشد
دیدی که من چیام
دیدی که من کیام
حیران من شدی!
ای نبض جادووانهی تفویض قلب من!
ای تیک تاک خاطر تکریم لحظهها!
ای رمز التماس!
ای وحشی عزیز!
بگذار در گمان تو مانم گماننشان
بگذار در عیان تو مانم رواننهان
از امتداد سمت عجب تا مسیر راز
آواره در حوالی ترویج انتظار
ویران و بیقرار
تا کوچههای خستهی تردید آن و نی
پیچیده تا خروش بلندای خشم و بغض
دنبال این تجسم مرموز رفتهای
دگر چه خوانمت!
دگر چه گویمت!
بگذار تا نهایت حیرت کشانمت
اندازهی خدای خدا دوست دارمت
هلال فرشیدورد
کندز: 1396