جز جمالش را مبین در وی یقین
ما سوایش جمله، از خود دور کن
تا جمالش را به بینی بالیقین
گر به بینی غیر حق ناچیز دان
زنگ زده آئینه مانده بالیقین
زنگ از دل دور کن صیقل بزن
لایزل لاصیقل آمد بالیقین
ذکر هُو را دمبدم باهُو بساز
تابه بینی نور آن اندر یقین
باجمال حق جمال الله بین
یار بین، حق بین مبین جز بالیقین