و به مجنون و به لیلا شدنش میارزد
دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش میارزد
گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم
كوشش رود به دریا شدنش میارزد
كیستم؟… باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش میارزد
با دو دست تو، فروریختنِ دم به دمم
به همان لحظهی برپا شدنش میارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار؛ به موسی شدنش میارزد
سالها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كِرم به زیبا شدنش میارزد…
علیاصغر داوری