کوچه و بازار از اهل نظر پر میشود
بس کبوترها به شوقت بیقراری میکنند
تا تو میآیی حیاط از بال و پَر پُر میشود
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست
گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر میشود
کاسهی صبر من از شبْ گریههایم سر نرفت
ظرف من دریاست؛ با باران مگر پر میشود؟
در قناعت، بزم ما از دیگران رنگینتر است
سفرهی ما کوچک است و سادهتر پر میشود
خندهات یک روز احیا میکند این عشق را
روزگاری این نمکدان از شکر پر میشود…
سید سعید صاحب علم