مرور میکند
عقربه های سرگردان را
پشت دیوار طلایی
همان عکس های سیاه و سفید را
با شیرینترین خاطرات
چشمان ساده ما
سال ها دنبال آسایش است
که از ما گرفته شده
روز ها و سال ها
دست تکان دادیم
به شانه های آفتابی که
بتابد بر خوشبختی
غنچه ها دور لبان ما گل کنند
به سمت خوشبختی رجعت کنیم
عاقله قریشی