سرو و ستاره، یا- چه بدانم – پری شوی
تشبیه و استعاره و… هی جان دهی به شعر
نام و نمادِ هر چه که دل میبری، شوی
رنگینکمانی از هیجان و نشاط و شور
هر حس و حالِ تازه که میآوری، شوی
گُم در جنون و جنزدهگیها شویم و تو
دیوانهبازیِ که در آن دلبری، شوی
مثلِ گذشته ساده، صمیمی و بیخیال
حتا دچارِ حالتِ خوشباوری شوی
جدی نگیری آنچه شنیدی ز این و آن
اصلن چرا تو وارد هر داوری شوی؟
خواهم به هرچه سخت نگیری و بگذری
خونسرد و بی ملاحظه و سرسری شوی
صادق عصیان