که چوما چشم بقین و دل دانا دارند
شیوه اهل صفا هیچ ندانسته هنوز
خویشتن را همه صوفی وش و رعنا دارند
قول ایشان همه این کاهل یقینیم و شناخت
به خدا گر سر مونی خود از ینها دارند
محسن نشناخته و درد ندانسته که چیست
هوس عشق وصال و رخ زیبا دارند
و غافل از دل کشی خال و خط لاله رخان
برگ آشفته دلی و سر سودا دارند
با چنین مایه پستی که خود آن طالع راست
در دل اندیشه آن قامت و بالا دارند
عارفان واقف این نکته نگشتند کمال
خاصه این قوم که فهم سخن ما دارند
کمال خجندی