‍ عشق؛ آغاز سکوت است به فرجام دگر

‍ عشق؛ آغاز سکوت است به فرجام دگر
زنده‌گی شعبدۀ گریه و آلام دگر
همۀ شهر هواخواه تن فاحشه‌یی‌ست
من‌که بدنام تو هستم و تو بدنام دگر
چقدر ساده لبی روی لبت را پُر کرد
نشۀ درد من این جام نشد، جام دگر
عاقبت آه کسی جای تو را می‌گیرد
زنده‌گی‌ام دگر و صبح دگر شام دگر
من و اندوه شکستم تو و دستان کسی
من و ناکامی و تو کام دگر کام دگر!

تمنا توانگر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *