به خنده بگذر از این روزگار استادم

به خنده بگذر از این روزگار استادم
که حزن تلخ تو یک‌باره داده بربادم
بریز خاک خودت را به‌روی صورت من
که صبر پیشه کند روح پر مصیبت من
منم که باغم و اندوه تو طرف بودم
مرا ببخش که شاگرد ناخلف بودم
مرا ببخش که این زنده‌گی جهنم بود
مرا ببخش که لطفم برای تو کم بود
برو که منتظرت هست یک بهار قشنگ
چه انتظار عجیبی‌ست، انتظار قشنگ!
تو را به برگ بهاران دور وصل کنم
تو را به خاک زمستان گور وصل کنم
تمنا توانگر
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *