این است انتهای دو تا یار جان بههم
جز چشمهای خیره به هم غرق در سکوت
دیگر چه گفتهاند دوتا بیزبان بههم
گهواره نیست چرخ فلک، مهره جان نرقص!
هی پاس میدهند زمین و زمان بههم
ای یادوارههای جهان سهم چشم تو
دو نقطه کی رسند در این بیکران بههم؟
عشقی مثلثیست و من شخص سومم
خواهم شکست تا که دوتا یارجان بههم…
گفتی: چه مانده است از آن دختر قشنگ؟
یکروح مانده است دو تا استخوان بههم
تمنا توانگر