لیلا سکوت دور و برت را نگاه کن
خالیست کوچه، پشت سرت را نگاه کن
گاهی سر از دروغ کشد، گاه از دریغ
در شهر، روح در به درت را نگاه کن
در کافه جفت توست که با حرص میخورد
با «ساز قطغن» جگرت را نگاه کن
لیلا چه غم که جفت تو همبال باد رفت
نفرین که رفت، بال و پرت را نگاه کن
از هر چه جنگل است و هر آنچه که جنتی
چشمان پر ستاره ترت را نگاه کن
چشمان پر ستاره ترت را که میکند
افشا درون شعله ورت را نگاه کن
زهدان شب شکاف شد و روی دست من
لیلا «تولدی دگر» ت را نگاه کن
اسدالله عفیف باختری