خوشم مي آيد

رقص در بزم تو جانانه خوشم مي آيد
هاي و هوي دل مستانه خوشم مي آيد
گر حضور نگهي گرمي حالم گردد
بخدا كعبه و بت خانه خوشم مي آيد
گر مرا گردش چشمان تو از خويش برد
خواب در گوشهء ميخانه خوشم مي آيد
گنج عشق تو نهان است به رنگ دگري
تن و جان و دل ويرانه خوشم مي آيد
خويشرا يكسره در شمع محبت سوزد
همت و الفت پروانه خوشم مي آيد
كبر و كين و حسد و بغض نباشد آنجا
صحبت مردم ديوانه خوشم مي آيد
سينهء كز گل داغ تو چراغان باشد
بلبلم زين گل و گلخانه خوشم مي آيد
در ره عشق زليخا ز سرو مال گذشت
اين چنين شيوه مردانه خوشم مي آيد
بر در خانقه دل كه مقام عشق است
كشش و جذبه رندانه خوشم مي آيد
اشنا با نگه چشم غزال تو بود
در غزل معني بيگانه خوشم مي آيد
از زباني كه در او مهر و محبت باشد
جان من قصه و افسانه خوشم مي آيد
حضرت حیدری وجودی رح
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *