گردش چشم سياه تو خوشم مي آيد
موج درياي نگاه تو خوشم مي آيد
همچو مهتاب كه در ابر حرير تابد
تن و تن پوش سياه تو خوشم مي آيد
چون چراغي كه دل شب به مزاري سوزد
سوختن در سر راه تو خوشم مي آيد
جلوه گلشن اندام كه ديدي ايدشت
كه خس و خار و گياه تو خوشم مي آيد
بسكه در آتش هجران كسي سوخته يي
اشك جانپرور و آه تو خوشم مي آيد
رفتي از خويش و كف پاي كرا بوسيدي
ايدل پاك گناه تو خوشم مي آيد
نجم العرفا حيدري وجوديs