و رسیدی به هر آن چیزی تمنا کردی
میشود گفت که با دیدن سحر آمیزت
رخنه بر سینهی سنگین دل دنیا کردی
اندک آهسته قدم بر دل زارم بگذار
غم نگردد خبر از لطف که با ما کردی
مرحبا فصل بهار از قدمت می خندد
با حضورت گل مریم ! چه شگوفا کردی ؟
آمدی شور و شری دیگری ایجاد شده
تو چه داری که چنین هلهله برپا کردی
قضیه مصر و عزیزش شده تکرار ولی
یوسفش را تو خریدار زلیخا کردی
چه قشنگ است که می آیی و فریاد کنم
سینهی غمزده را عاشق و شیدا کردی!
محمد خردمند