بگذار غم از سهم دلم کام بگیرد
هر صبح رها سازد و هر شام بگیرد
تا سینه نهانخانهی عشق است رفیقم
هر لحظه اجل بوسه به پیغام بگیرد
بسیار به پرخاش زند درب دلم را
انگار کسی آمده که وام بگیرد
ما را به جناب خودمان وا بگذارید
این غم چه از این شاعر گمنام بگیرد ؟
صیاد! بیا صید به پای خودش آمد
دام تو که نبض همه آلام بگیرد
اشعار پر از شور و شر شاعر شیراز
در نیمه شبی از دلم آرام بگیرد
غم همرهی خوبیست که تنها نگذارد
احوال دلم را همه ایام بگیرد.
محمد خردمند