تا که رفتی و دل از رفتن تو غمگین است

تا که رفتی و دل از رفتن تو غمگین است
درد دوری و جدایی چه قدر سنگین است ؟!
کوه کندن شود آسان تر از ین دل کندن
عاشقی تلخ ترین خاطره ای شیرین است
خنده تلخ است و غم آلود، نباشی، بی تو
قامت بیرق شهر دل من پایین است
درد این فاجعه را نیست تحمل کردن
وسعتش بیشتر از وسعت هند و چین است
تا به طراحی تعبیر محبت هایت
شعر میگویم و هر قافیه آهنگین است
میروی هر قدمت خنجری باشد بر دل
تیغه ی چکمه ی تو قاتل و زهر آگین است
پیکر شعر من از فکر و خیالت موزون
و غزل بی گل رویت سخن ننگین است
ما و غم های نبود تو به هم درگیریم
چکنم عشق به اشعار دلم آیین است
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *