اختیار دلم از دست خودم در رفته
ساده جا کردی به دل آه از این سادگی ها
خبر از خیر و سلامت به سر شر رفته
زندگی حادثه ی نیست که آخر برسد
سرنوشت من و عشق است که آخر رفته
وقتی انگشت اجل بر در ما می کوبد ؛
عمر با صد غم و بیچارگی اش سر رفته
های دنیا به چه دل بسته کنم؟! وقتی که…
هرکه از دست تو افسرده به محشر رفته
لحظه ها می گذرد ، مِهر به جا می ماند
ای خوش آنکس که از این بزم، معطر رفته
شک نکن بر دل من جای خودت هست هنوز
گرچه افسار دل از دست خودم در رفته
محمد خردمند