با خنده های تلخ تر و ساده بگذری
می بینمت که میگذری من فتاده ام
می بینی ام که گوشه ی افتاده، بگذری
با خشم و با خشونت و با پشت پا زدن
وقتی شدم به مردنم آماده، بگذری
بی تو چه سخت میگذرد لحظه های من
بی من چقدر دلخوش و آزاده بگذری
درد دلم به اشک خودم کم نمیشود
تا تو از این کویر عطش زاده بگذری
باران من ببار ، شبیه دو چشم من
چشمم به طرف راه تو ایستاده، بگذری
محمد خردمند