بیزاری از تعصب و بند و هراس‌ها

بیزاری از تعصب و بند و هراس‌ها
از امر و زور و زن زنیِ قشر خاص‌ها
قربانیِ سياست قوم و قبيله‌یی
دلگیرخویش و سلسله‌ی سرخلاص‌ها
یک عمر پشت پنجره در حسرت چه‌ای؟
وقتی که کارگر نشود التماس‌ها
اين روز ها اجاق و طَبق، چاقو و پیاز
شعرت شده‌ ترانه‌ی اين آس و پاس‌ها
با آرزو موازی و در خواب دیده‌ای
ترسیم شهر سبز به خط مماس‌ها
بانو تو سبز می‌شوی ار چند می‌زنند
اندیشه‌ی نهال وكمالت به داس‌ها
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *