چون نفس تکرار در تکرار در اطراف من
چشمهایت چلچراغ قصرها و جادهها
دارم از چشمان تو آثار در اطراف من
بيخودی با خود نمیحرفم که میگویند شعر-
از تو هر خشتِ در و دیوار در اطراف من
شب من اينسو ماه آنسویاز ورای پنجره
شاهد بي خوابیام بيدار در اطراف من
ریشه بسته تا تهِ هستی به گندمزار دل
خاطراتت خرمن و خروار در اطراف من
گفته بودي باغ باغم اي بلورين تن اگر
بينمت با دامن گلدار در اطراف من
اي تو روح جاري خاك اي قدومت حس سبز
خضرسان آيي اگر يك بار در اطراف من
شهلا دانشور