دریا به حجم گریهٔ بسیار من کم است
شفیقه دیباج یارقین
ابر های نگاه تو
که از آسمان چشمانم می گذرد
خورشید دلم را تاریک
نمی کند
و باد های هوس ات مرا
به نشیب دور دست ها
نمی کشاند
من دیگر
شب های تار یکم را
با فانوسی از کلبه ی عطش
که
در جاده های آن انگیزه ی سفر نیست
مهتابی می کنم
مرا دیگر
انگیزه ی زیستن نیست
شگوفه باختری