به لب ها نام آزادی فقط افسانه خواهد ماند
به شوره زار چشمانم پس از طوفانِ ناکامی
دو سه مژگان بشکسته در این ویرانه خواهد ماند
حباب خسته روی آب سوی موج خواهد رفت
لب تشنه همیشه با غمِ پیمانه خواهد ماند
به روی شاخه ها بغضِ شکفتن غنچه خواهد کرد
نگاهِ مرغ، روی شانه ی هر لانه خواهد ماند
پس از نوشیدن خونِ لبانم من یقین دارم
هزاران جام خالی گوشه ی میخانه خواهد ماند
از این خشتی که هر دم از گذشتِ عمر می ریزد
ترک روی دلِ دیوار هرکاشانه خواهد ماند
شگوفه باختری