در شعله ها چو دانه ی اسپند گم شده
دیریست شادی از لب این عمر رفته است
در سیل اشک خانه ی لبخند گم شده
با تار تار دل به تو من لانه بسته ام
هرچند در نگاه تو پیوند گم شده
مانند راز، عشق تو در چشم آسمان
با بال های بسته و در بند گم شده
گفتم که زندگی همه بی تو هدر شود
مردن برای من، به تو سوگند گم شده
شیرین کنم به شربت یک بوسه، عمر را
چون طعم تلخ قرص که در قند گم شده
شگوفه باختری